fervor

/ˈfɜːrvər//ˈfɜːvə/

معنی: شوق، غیرت، گرمی، خونگرمی، التهاب، اشتیاق شدید، حرارت شدید
معانی دیگر: (عشق و غیره) تب و تاب، اشتیاق زیاد، شور و شر، آتش مندی، آذرسانی (انگلیس: fervour)، گرمای شدید، تفسانی، fervour : حرارت شدید

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: strength, heatedness, or intensity of feeling; impassioned enthusiasm.
متضاد: apathy
مشابه: ardor, fire, flame, heat, passion, violence, warmth, zeal

- The minister's fervor stirred the congregation.
[ترجمه گوگل] شور و حرارت وزیر جماعت را به هیجان آورد
[ترجمه ترگمان] شور و حرارت جناب وزیر جمعیت را به هیجان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: extreme heat.

جمله های نمونه

1. she spoke with fervor
او با حرارت زیاد حرف می زد.

2. He took up the cause with evangelical fervor.
[ترجمه گوگل]او با شور و شوق انجیلی به این امر پرداخت
[ترجمه ترگمان]او علت شور و حرارت مذهبی را با خودش در میان گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The hype and fervor surrounding the event positively invited scepticism.
[ترجمه گوگل]هیاهو و شور و شوق پیرامون این رویداد به طرز مثبتی باعث ایجاد شک و تردید شد
[ترجمه ترگمان]شور و اشتیاق حول این رویداد، بدبینی را به طور مثبت برانگیخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The survey suggests that all of this competitive fervor is taking a toll, and that financial pressures are paramount.
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی نشان می‌دهد که تمام این شور رقابتی آسیب می‌زند و فشارهای مالی در درجه اول اهمیت قرار دارند
[ترجمه ترگمان]این نظرسنجی نشان می دهد که تمام این شور و اشتیاق رقابتی عوارضی را در بر می گیرد و فشارهای مالی در اولویت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Yet there is a great religious fervor and ferment evident among not only young people but old and middle-aged as well.
[ترجمه گوگل]با این حال شور و حرارت مذهبی زیادی نه تنها در میان جوانان بلکه در میان سالمندان و میانسالان نیز مشهود است
[ترجمه ترگمان]با این حال، شور و اشتیاق مذهبی زیادی وجود دارد و در میان افراد مسن نه تنها پیر و میانسال نیز مشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These ministers lost none of their fervor for souls, but they became less mobile and more expensive to support.
[ترجمه گوگل]این وزرا هیچ یک از اشتیاق خود را برای روح از دست ندادند، اما تحرک کمتری داشتند و پشتیبانی آنها گرانتر بود
[ترجمه ترگمان]این وزیران هیچ یک از شور و اشتیاق خود را برای روح از دست ندادند، اما آن ها کم تر متحرک و گران قیمت تر از آن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The speech aroused nationalist fervor.
[ترجمه گوگل]این سخنرانی شور ناسیونالیستی را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]این سخنرانی شور ملی گرای ملی را برانگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Along with spices, religious fervor also obsessed them.
[ترجمه گوگل]در کنار ادویه جات، شور مذهبی نیز آنها را به خود مشغول کرده بود
[ترجمه ترگمان]در کنار ادویه، شور مذهبی نیز آن ها را تحت فشار قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She could probably join easily in the fervor of a pentecostal service without causing much notice.
[ترجمه گوگل]او احتمالاً می‌تواند به راحتی به شور و شوق یک مراسم پنطیکاستی بپیوندد، بدون اینکه توجه زیادی به او وارد شود
[ترجمه ترگمان]او احتمالا می توانست به راحتی در شور و حرارت یک سرویس pentecostal شرکت کند بدون اینکه زیاد متوجه آن شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In Richmond, with the fervor of a political campaign, the president demanded action from Congress on his jobs plan.
[ترجمه گوگل]در ریچموند، با شور و نشاط یک کارزار سیاسی، رئیس جمهور خواستار اقدام کنگره در مورد برنامه شغلی خود شد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور در ریچموند با اشتیاق یک کمپین سیاسی خواستار اقدام کنگره در برنامه کاری خود شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He did so, moreover, with a nearly messianic fervor and aplomb.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، او این کار را با شور و شوق تقریباً مسیحایی انجام داد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، این کار را هم کرد که به اندازه کافی مطمئن و مطمئن به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His enthusiasm and fervor thrives for good quality electronic dance music.
[ترجمه گوگل]اشتیاق و شور او برای موسیقی رقص الکترونیکی با کیفیت خوب رشد می کند
[ترجمه ترگمان]شور و اشتیاق او برای موسیقی رقص الکترونیک با کیفیت خوب رشد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our capacity for religious fervor and for unthinking energetic obedience is unfortunately bottomless.
[ترجمه گوگل]ظرفیت ما برای شور مذهبی و اطاعت پرانرژی بدون فکر متأسفانه بی پایان است
[ترجمه ترگمان]ظرفیت ما برای اشتیاق مذهبی و اطاعت با انرژی بی فکری، متاسفانه بی انتها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fervor - enticement - sex appeal - portrait - Attractive - Innocent, achromatic region opening browsing.
[ترجمه گوگل]شور - وسوسه - جذابیت جنسی - پرتره - جذاب - بی گناه و ناهموار در حال باز شدن در حال مشاهده
[ترجمه ترگمان]جاذبه جنسی - - enticement - Attractive - Innocent، منطقه achromatic، مرور را باز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Romanism and idealism fervor are the communal characteristics of these heroic characters.
[ترجمه گوگل]رومانیسم و ​​شور ایده آلیسم از ویژگی های مشترک این شخصیت های قهرمان است
[ترجمه ترگمان]شور و حرارت idealism، خصوصیات مشترک این شخصیت های قهرمانانه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شوق (اسم)
delight, ardency, craze, zeal, fervor, ardor, fervency

غیرت (اسم)
enthusiasm, zeal, fervor, ardor, honor, mettle, fervency, envy

گرمی (اسم)
cordiality, heat, stew, zeal, fervor, ardor, mettle, fervency, warmth, glow, zing, rut

خونگرمی (اسم)
temperament, geniality, cordiality, fervor, ardor, fervency, eagerness, fervidity, warm-heartedness

التهاب (اسم)
boil, tumult, inflammation, fervor, ophthalmia, fervour

اشتیاق شدید (اسم)
fervor, fervour

حرارت شدید (اسم)
fervor, fervour

انگلیسی به انگلیسی

• ardor, passion, eagerness; great heat

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Eagerness
🔘 Willingness
🔘 Readiness
🔘 Enthusiasm
🔘 Ardour
🔘 Fervour
🔘 Keenness
🔘 Joyousness
🔘 Liveliness
🔘 Zeal
🔘 Alacrity
...
[مشاهده متن کامل]

✅ Definition:
👉 A cheerful readiness or willingness to do something with enthusiasm and promptness.

شور و حرارت، شور و اشتیاق، شور و شوق
پر حرارت، پر احساس، شوق، گرمی، حرارت
اشتیاق شدید - علاقه شدید
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : fervidness / fervor
✅️ صفت ( adjective ) : fervid / fervent
✅️ قید ( adverb ) : fervidly / fervently

بپرس