fervid

/ˈfɜːrvəd//ˈfɜːvɪd/

معنی: سوزان، مشتاق
معانی دیگر: پر اشتیاق، پر حرارت، داغ، گرم، مشتعل، سوزنده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: fervidly (adv.), fervidness (n.)
(1) تعریف: heated or impassioned; intensely enthusiastic; extremely fervent.
متضاد: apathetic, halfhearted, ice-cold
مشابه: ardent, avid, heated, passionate, strong, vehement, violent, zealous

- She had a fervid belief that her son could be cured, and she sought every treatment possible.
[ترجمه گوگل] او اعتقاد شدیدی داشت که پسرش می تواند معالجه شود و به دنبال هر درمانی بود
[ترجمه ترگمان] او معتقد بود که پسرش می تواند درمان شود، و او هر گونه درمان ممکن را جستجو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: very hot.
متضاد: gelid

جمله های نمونه

1. their fervid debate ended in a fight
بحث داغ آنها به زد و خورد کشید.

2. One issue was how to appease an ideologically fervid group of freshmen Republican legislators.
[ترجمه گوگل]یک موضوع این بود که چگونه می توان گروهی از قانونگذاران جمهوری خواه را که از نظر ایدئولوژیک پرشور بودند راضی کرد
[ترجمه ترگمان]یک مساله این بود که چگونه یک گروه ideologically fervid از قانونگذاران جمهوریخواه را آرام سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But the fervid facility of his impromptus could not be so accounted for.
[ترجمه گوگل]اما تسهیلات پرحرارت بداهه او را نمی‌توان چنین به حساب آورد
[ترجمه ترگمان]اما مرکز گرمی of نمی توانست آن را توجیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It must have felt that fervid call Although it took no heed, Waking but now, when leaves like corpses fall, And saps all retrocede .
[ترجمه گوگل]باید آن ندای پر حرارت را احساس می کرد، اگرچه توجهی به آن نمی شد، بیداری اما اکنون که برگ هایی مانند اجساد می ریزند و شیره ها همه به عقب فرو می روند
[ترجمه ترگمان]این صدا باید آن تماس fervid را احساس کرده باشد، اما اکنون که برگ ها مانند فرو افتادن برگ ها و خاموش شدن همه retrocede را خاموش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He'd be detached from his most fervid followers and merciful and understanding toward foes.
[ترجمه گوگل]او از سرسخت ترین پیروانش جدا شده بود و نسبت به دشمنان مهربان و فهمیده بود
[ترجمه ترگمان]او از most fervid و merciful و understanding نسبت به دشمنان جدا خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is a fervid man.
[ترجمه گوگل]او مردی پرشور است
[ترجمه ترگمان]او مرد گرمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is a fervid orator.
[ترجمه گوگل]او یک خطیب پرشور است
[ترجمه ترگمان]او یک سخنران fervid است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Yeremi's stream of plasma ceased abruptly as his hand cramped within that fervid womb.
[ترجمه گوگل]جریان پلاسمای یرمی به طور ناگهانی قطع شد زیرا دستش در آن رحم پرشور گرفتار شد
[ترجمه ترگمان]جریان آب پلاسما به طور ناگهانی قطع شد و دستش در آغوش گرم و سوزان فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wagner set his sights on a degree in electrical engineering, and he followed his star with a fervid intensity.
[ترجمه گوگل]واگنر به مدرک مهندسی برق توجه کرد و ستاره خود را با شدت وحشیانه دنبال کرد
[ترجمه ترگمان]واگنر به مهندسی برق چشم می دوخت و با شدت fervid دنبال ستاره خود می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It assailed her with all the violence of her fervid imagination.
[ترجمه گوگل]با تمام خشونت تخیل پرشورش او را مورد حمله قرار داد
[ترجمه ترگمان]او با تمام نیروی تخیلش به او حمله کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Everything in Marseilles and about Marseilles had stared at the fervid sun.
[ترجمه گوگل]همه چیز در مارسی و در مورد مارسی به خورشید سوزان خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]همه چیز در مارسی و مارسی به آفتاب سوزان و سوزان خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was a ready scholar as you are, but more fervid and impatient.
[ترجمه گوگل]او مانند شما عالمی آماده بود، اما پرشورتر و بی حوصله تر
[ترجمه ترگمان]او همان طور که شما یک دانشمند واقعی هستید، اما more و impatient است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I have read desultorily the writings of the younger generation. It may be that among them a more fervid Keats, a more ethereal Shelley, has already published numers the world will willingly remember.
[ترجمه گوگل]من نوشته های نسل جوان را با توهین خوانده ام ممکن است در میان آنها، کیتس پرشورتر، شلی اثیری‌تر، اعدادی را منتشر کرده باشد که جهان با کمال میل به یاد خواهد آورد
[ترجمه ترگمان]نوشته های نسل جوان را خوانده ام ممکن است در میان آن ها کیتس fervid، که یک شلی اثیری more، در حال حاضر numers را منتشر کرده است که با کمال میل به یاد خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For the most part, we are a thoroughly secularized lot, all the more skeptical of God-talk given the rise of fervid evangelical power blocks at home and abroad.
[ترجمه گوگل]در بیشتر موارد، ما کاملاً سکولاریزه شده‌ایم، با توجه به ظهور بلوک‌های قدرت انجیلی در داخل و خارج از کشور، بیش از پیش نسبت به صحبت درباره خدا شک داریم
[ترجمه ترگمان]در اکثر موارد، ما به طور کامل افراد غیر روحانی هستیم، که همه نسبت به خدا شکاک هستند - صحبت کردن با ظهور بلوک های قدرت انجیلی در خانه و خارج از کشور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوزان (صفت)
alight, ablaze, burning, scorching, ardent, galling, scathing, torrid, afire, aflame, fervid, inflaming

مشتاق (صفت)
anxious, impatient, willing, longing, strenuous, earnest, studious, keen, agog, solicitous, eager, enthusiastic, aspiring, avid, wistful, desirous, appetent, fond, thirsty, lickerish, athirst, hungry, breathless, fervid, full of desire, perfervid, raring, wishful

انگلیسی به انگلیسی

• fiery, burning, very hot; intense, fervent, passionate
fervid means the same as fervent; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Intensely enthusiastic or passionate; ardent 🌟
🔍 مترادف: Zealous
✅ مثال: The fervid support of the fans was evident as they cheered loudly throughout the match.
ترجمه ی دوستان درست بود. من جسارتا ترجمه ی خانم شیرین یهاری را ، اصلاح کردم.
A letter of fervid thanks
یک نامه از تشکر های پر شور.
اصولا در فارسی ، ترکیب ( احساس فراوان ) کاربردی نیست ، گرچه درست است.
بجای آن ، ( پرشور ) را پیشنهاد میکنم .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : fervidness / fervor
✅️ صفت ( adjective ) : fervid / fervent
✅️ قید ( adverb ) : fervidly / fervently
اشتیاق یا احساس فراوان
a letter of fervid thanks

بپرس