• (1)تعریف: a domesticated, usu. albino variety of the European polecat, used in hunting rabbits, rats, and the like.
• (2)تعریف: a North American mammal that resembles a weasel and is related to the European ferret.
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: ferrets, ferreting, ferreted
• (1)تعریف: to seek out or drive from cover, as if by using a hunting animal (usu. fol. by out). • مشابه: root
- We hope to ferret out the spies.
[ترجمه گوگل] ما امیدواریم که جاسوسان را از بین ببریم [ترجمه ترگمان] امیدواریم که جاسوس رو پیدا کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to hunt (usu. burrowing animals) using ferrets.
فعل ناگذر ( intransitive verb )مشتقات: ferreter (n.)
• : تعریف: to search; rummage. • مشابه: root
جمله های نمونه
1. the detective tried to ferret out the truth about the murder
کارآگاه کوشید که حقایق مربوط به جنایت را کشف کند.
2. The team is trying to ferret out missing details.
[ترجمه Haj amir] تیم داره سعی میکنه جزئیات گمشده را پیدا کند
|
[ترجمه گوگل]تیم در تلاش است تا جزئیات گمشده را کشف کند [ترجمه ترگمان]این تیم می کوشد تا جزئیات را از دست بدهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The police failed to ferret out the truth.
[ترجمه گوگل]پلیس نتوانست حقیقت را آشکار کند [ترجمه ترگمان]پلیس نتونست حقیقت رو کشف کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I leave it to the reader to ferret these out.
[ترجمه گوگل]من این را به خواننده واگذار می کنم که این موارد را بیان کند [ترجمه ترگمان]من آن را به خواننده واگذار می کنم تا این چیزها را کشف کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She nonetheless continued to ferret about for possible jobs.
[ترجمه گوگل]با این حال، او همچنان به دنبال مشاغل احتمالی بود [ترجمه ترگمان]با این وجود او همچنان برای یافتن شغل احتمالی به ferret ادامه داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He is determined to ferret out the truth about what happened.
[ترجمه گوگل]او مصمم است که حقیقت را در مورد آنچه اتفاق افتاده آشکار کند [ترجمه ترگمان]اون مصمم هست که حقیقت رو در مورد اتفاقی که افتاده کشف کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She's determined to ferret out the truth.
[ترجمه گوگل]او مصمم است که حقیقت را آشکار کند [ترجمه ترگمان]او مصمم است که حقیقت را کشف کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Can you ferret out how to mend the thing?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید در مورد چگونگی اصلاح این موضوع توضیح دهید؟ [ترجمه ترگمان]میتونی یه چیزی رو درست کنی که این چیز رو درست کنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The new program is meant to ferret out problem cops.
[ترجمه گوگل]برنامه جدید به منظور کشف پلیس های مشکل دار است [ترجمه ترگمان]برنامه جدید اینه که به پلیس مشکل پیدا کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Now for the first time the ferret can progress beyond the rabbit and get at its head.
[ترجمه گوگل]اکنون برای اولین بار، فرت می تواند فراتر از خرگوش پیشرفت کند و در سر آن قرار گیرد [ترجمه ترگمان]حالا برای اولین بار راسو می تواند جلوی خرگوش را بگیرد و به سرش برسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Wait until a ferret fitted with a transmitter has taken up a fixed position down a burrow.
[ترجمه گوگل]صبر کنید تا یک فرست مجهز به فرستنده در پایین یک لانه موقعیت ثابتی را بگیرد [ترجمه ترگمان]صبر کن تا یه راسو برات یه فرستنده درست کنه و یه سوراخ تو سوراخ ایجاد کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The ferret can drink and will live a long time should it escape.
[ترجمه گوگل]موش خرما می تواند بنوشد و اگر فرار کند مدت زیادی زنده خواهد ماند [ترجمه ترگمان]راسو می تواند نوشیدنی بخورد و مدتی طول بکشد تا بتواند از آن فرار کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The black footed ferret is now extinct in the wild due to canine distemper virus, probably introduced by domestic dogs.
[ترجمه گوگل]حشره پا سیاه اکنون به دلیل ویروس دیستمپر سگ که احتمالاً توسط سگ های اهلی معرفی شده است در طبیعت منقرض شده است [ترجمه ترگمان]راسوی پا سیاه حالا به خاطر ویروس distemper که احتمالا توسط سگ های خانگی معرفی شده است، در حیات وحش منقرض شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It has one reporter who does nothing but ferret out supposed left-wing involvement in the membership of any organization the Tribune dislikes.
[ترجمه گوگل]این یک گزارشگر دارد که هیچ کاری انجام نمی دهد جز اینکه ادعای دخالت جناح چپ در عضویت هر سازمانی را که تریبون دوست ندارد، آشکار کند [ترجمه ترگمان]این گزارش یک گزارشگر را دارد که هیچ کاری نمی کند جز دخالت جناح چپ در عضویت هر سازمانی که تریبون آن را دوست ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Typical ferret hutch with low-level doors for easy access and cleaning.
[ترجمه گوگل]کلاهک معمولی با درهای سطح پایین برای دسترسی و تمیز کردن آسان [ترجمه ترگمان]راسوی معمولی با در سطح پایین برای دسترسی آسان و تمیز کردن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• small mammal which is bred for hunting rabbits and rats, domesticated variety of the polecat; thin ribbon of cotton or silk (for binding or trimming) hunt with a ferret; drive out; worry; investigate; search about; find, discover (after searching) a ferret is a small, fierce animal that is used for hunting rabbits and rats. if you ferret out information, you discover it by searching thoroughly; an informal expression.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: To search or dig persistently for something; hunt 🔍🧐 🔍 مترادف: Search ✅ مثال: She ferreted through the old boxes in the attic, looking for her grandmother’s letters.
To ferret means to search or hunt down something or someone, often with great determination or persistence. It can be used in a literal sense, such as ferreting out information, or in a figurative sense, such as ferreting out the truth. ... [مشاهده متن کامل]
جستجو یا پیدا کردن چیزی یا کسی پس از تلاش سخت و فراوان ، اغلب با عزم یا اصرار زیاد. می توان آن را در معنای تحت اللفظی، مانند کشف اطلاعات، یا در معنای مجازی، مانند آشکار کردن حقیقت، استفاده کرد. مثال؛ For example, a journalist might say, “I need to ferret out the details of this scandal. ” In a conversation about solving a mystery, someone might say, “Let’s ferret out the clues and find the culprit. ” A detective might instruct, “We need to ferret out any leads in this case to solve it. ”
راسوی اهلی
verb - intransitive - informal : جستجو کردن ( درباره چیزی که گم شده یا مخفی شده در بین تعداد زیادی از اجسام یا درون کیف، جعبه و . . . . . ) به عنوان مثال : 1 - He started ferreting around in his desk 2 - She ferreted in her bag for a pen
پیدا کردن اطلاعات از طریق جستجو، تحقیق، کشف اغلب با Out