1. a fence that runs through the middle of our land
نرده ای که از میان زمین ما رد می شود
2. the fence that separates the two gardens
نرده ای که دو باغ را از هم جدا می کند
3. this fence acts as a wall
این حصار به جای دیوار عمل می کند.
4. a hog-tight fence
نرده ای که خوک نمی تواند از آن عبور کند
5. a party fence
نرده ی مشترک
6. an iron fence skirted the house
یک نرده ی آهنی دورادور خانه را گرفته بود.
7. on the fence
(در امور سیاسی و غیره) بی طرف،هنوز تصمیم نگرفته
8. a barbed wire fence hedged the entrance
نرده ای از سیم خاردار راه ورود را بسته بود.
9. he cleared the fence with a running jump
او در حالی که می دوید از روی حصار پرید.
10. they painted the fence white
نرده را رنگ سپید زدند.
11. to straddle a fence
پاها را در طرفین نرده قرار دادن
12. boys were taught to fence and to swim
به پسرها شمشیربازی و شنا کردن می آموختند.
13. he jumped over the fence with agility
با چابکی از روی نرده پرید.
14. he jumped over the fence with ease
به آسانی از روی نرده پرید.
15. i jumped over the fence
من از روی نرده پریدم.
16. morning glories festooned the fence
گل های نیلوفر نرده را آذین بندی کرده بودند.
17. my body wanted a fence against heat and cold
در برابر سرما و گرما بدنم فاقد دفاع بود.
18. the boy hopped the fence
پسر از روی نرده پرید.
19. the horse overed the fence
اسب از روی حصار پرید.
20. to smash down a fence
نرده ای را فرو کوبیدن
21. the deer jumped over the fence
آهو از روی نرده پرید.
22. the horse sprang the high fence
اسب از روی نرده ی بلند پرید.
23. the tall man bestrode the fence
مرد قدبلند هریک از پاهای خود را در یک سوی نرده قرار داد.
24. he hitched his horse to the fence
او اسب خود را به نرده بست.
25. peyman put his hands on the fence and vaulted over it
پیمان دستان خود را روی نرده گذاشت و از روی آن پرید.
26. the grapevine rambled all over the fence
تاک انگور روی تمام نرده پخش شده بود.
27. to enclose a yard with a fence
دور حیاط را نرده گرفتن
28. to jump a horse over a fence
اسب را از روی نرده به پرش واداشتن
29. to leap a horse over a fence
اسب را از روی نرده پراندن
30. he sent the ball over the high fence
توپ را زد (یا پراند) به آن طرف نرده ی بلند
31. he snagged his pants on the barbed wire fence
شلوارش به نرده ی سیم خاردار گرفت.
32. he trained his roses to grow up a tall fence
او گل های سرخ خود را طوری قرار داد که از نرده ی بلند بالا بروند.
33. as soon as he saw me he ducked behind a fence
مرا که دید پشت نرده قایم شد.