• (1)تعریف: the doctrine advocating the same social, political, and economic rights for women as for men.
• (2)تعریف: the various movements dedicated to achieving these rights.
جمله های نمونه
1. he espouses feminism
او از حقوق زنان پشتیبانی می کند.
2. She had a lifelong commitment to feminism.
[ترجمه نوید حیدری] حمایت از زن در مقابل خشونت ها و زن را انسان کامل شمردن.
|
[ترجمه گوگل]او یک تعهد مادام العمر به فمینیسم داشت [ترجمه ترگمان]او تعهد مادام العمر به فمینیسم داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Feminism is simply another device to ensnare women.
[ترجمه Nawid HAIDARI] فمینیسم راه جدیدی برای از بین بردن رویاهای واقعی یک زن توسط زبان
|
[ترجمه گوگل]فمینیسم ابزار دیگری برای به دام انداختن زنان است [ترجمه ترگمان]فمینیسم نیز یک وسیله دیگر برای دام کردن زنان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She's always expounding on the latest dogmas of feminism.
[ترجمه گوگل]او همیشه آخرین عقاید فمینیسم را بیان می کند [ترجمه ترگمان]او همیشه درباره آخرین dogmas فمینیسم توضیح می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Her opposition to abortion and feminism mark her as a convinced traditionalist.
[ترجمه گوگل]مخالفت او با سقط جنین و فمینیسم او را به عنوان یک سنت گرا متقاعد نشان می دهد [ترجمه ترگمان]مخالفت او با سقط جنین و فمینیسم او را به عنوان سنت گرا متقاعد کننده متقاعد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. So many people think feminism is a dirty word.
[ترجمه نوید حیدری] بسیاری از مردم از معنی واقعی فمینیسم اشتباه برداشت میکنند، در حالیکه این زیباترین کلمه است
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم فکر می کنند فمینیسم کلمه کثیفی است [ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم فکر می کنند فمینیسم یک کلمه کثیف است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He pays lip - service to feminism but his wife still does all the housework.
[ترجمه نوید حیدری] او روحاً واژه فمینیسم را قبول نکرده هنوز، فقط در زبان خود جاری ساخته
|
[ترجمه گوگل]او به فمینیسم لبیک می گوید اما همسرش هنوز همه کارهای خانه را انجام می دهد [ترجمه ترگمان]او به فمینیسم سرویس می دهد، اما همسرش هنوز کاره ای خانه را انجام می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Despite rumours to the contrary, feminism is alive and well.
[ترجمه گوگل]با وجود شایعات برعکس، فمینیسم زنده و زنده است [ترجمه ترگمان]علی رغم شایعاتی که بر عکس وجود دارد، فمینیسم زنده و خوب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. "Not all feminism has to be like this," Jo maintains.
[ترجمه گوگل]جو می گوید: «نباید همه فمینیسم ها این گونه باشند [ترجمه ترگمان]جو ادامه می دهد: \" همه فمینیسم باید اینگونه باشد \" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It's in-your-face feminism, and it's meant to shock.
[ترجمه گوگل]این یک فمینیسم در چهره شماست، و قصد دارد شوکه کند [ترجمه ترگمان]از طرف - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Feminism must address issues beyond the concerns of middle-class whites.
[ترجمه گوگل]فمینیسم باید به مسائلی فراتر از دغدغه های سفیدپوستان طبقه متوسط بپردازد [ترجمه ترگمان]فمینیسم نیز باید فراتر از نگرانی های سفیدپوستان طبقه متوسط رسیدگی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She didn't talk the talk of feminism, but her career was the most important thing in her life.
[ترجمه گوگل]او صحبت از فمینیسم نمی کرد، اما حرفه اش مهمترین چیز در زندگی او بود [ترجمه ترگمان]از این حرف زنان طرفداری نمی کرد، اما شغلش مهم ترین چیز در زندگی او بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Essentially feminism is a perspective rather than a particular set of prescriptive values.
[ترجمه گوگل]اساساً فمینیسم یک دیدگاه است تا مجموعه ای خاص از ارزش های تجویزی [ترجمه ترگمان]اساسا فمینیسم به جای یک مجموعه خاص از مقادیر تجویزی، یک دیدگاه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The other main strand in nineteenth-century feminism accepted the idea of women as the natural guardians of the moral order.
[ترجمه گوگل]رشته اصلی دیگر در فمینیسم قرن نوزدهم، ایده زنان را به عنوان نگهبانان طبیعی نظم اخلاقی پذیرفت [ترجمه ترگمان]رشته اصلی دیگر فمینیسم در قرن نوزدهم، ایده زنان به عنوان قیم طبیعی نظم اخلاقی را پذیرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Psychoanalytically-influenced woman-centred feminism identifies this psychological subject specifically with femininity.
[ترجمه گوگل]فمینیسم زن محور تحت تأثیر روانکاوی، این موضوع روانشناختی را به طور خاص با زنانگی می شناسد [ترجمه ترگمان]فمینیسم مبنی بر Psychoanalytically، این فرد روانشناسی را به طور خاص با femininity مشخص می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
عقیده به برابری زن و مرد (اسم)
feminism
طرفداری از زنان (اسم)
feminism
انگلیسی به انگلیسی
• doctrine which advocates total equality between women and men in all areas of life; feminine nature feminism is the belief that women should have the same rights, power, and opportunities as men.
پیشنهاد کاربران
1. اعتقاد به تساوی حقوق زن و مرد 2. زن باوری 2. نهضت آزادی زنان
Feminism articulated the shadow side of men and the light side of women but neglected the shadow side of women and the light side of men. - Warren Farrell irestime فمینیسم نیمه تاریک مردان و نیمه روشن زنان را نشان می دهد ولی از نشان دادن نیمه تاریک زنان و نیمه روشن مردان خودداری میکند. ( وارن فرل ایرستایم ) ... [مشاهده متن کامل]
پ. ن: وارن فرل مشهورترین مرد فمینیست در دهه هفتاد میلادی بود که به شنیده شدن صدای زنان کمک بسیاری نمود. وی درباره مشکلات زنان و مردان هفت کتاب نوشته است. او دیگر فمینیست نیست.
برابر پارسی: ناریستام ( نار: مونث، مخالف نر در فارسی میانه و اوستایی )
جنبش آزادی خواهی زنان ( برهان برخی بر این است که ما برابری مرد و زن نمی خواهیم ، آزادی می خواهیم )
یه جنبش و دیدگاه افراطی که خودش رو برتر از مردان می دونه و پیامش برابری نیست، بلکه برتری زن بر مرده و نادرست بودن سیستم جهانی برای زنان. تمرکز فمینیسم بیشتر بر امریکاست و در کشوری مثل امریکا شانس موفقیت ... [مشاهده متن کامل]
مردان و زنان یکیه اما زنان اعتراض می کنن که چرا مردا بیشتر در راس و مقام های بالا هستن، لگدی که فمینیسم به صنعت زد، صنعت رو از تولید هر چیز با ارزش و هنری بازداشت. مثل صنعت سینما که فقط ببینین چه اثار مزخرف و ابکی ساخته می شه، برای مثال می خوان سریال زرو رو بسازن که شخصیت اصلیش زنه، یا مثلا سریال he is expecting ، خلاصه الکی از این فمینیسم دفاع نکنین چون که ایدئولوژیش به هیچ عنوان برابری نیست. اگه برابری مد نظرش بود اون وقت equalism نامیده می شد. فمینیسم دیدگاه افراطیه که امیدوارم ه کلی نابود بشه
جنبش آزادی و برابری خواهی میان حقوق مردان، زنان و دوجنسه ها و از بین رفتن موانع پیشرفت در اجتماع برای هر یک از گروه های جنسیتی به طور ساده تر آزادی در انتخاب ( در هر حیطه ای ) بدون در نظر گرفته شدن جنسیت افراد
feminism ( جامعه شناسی ) واژه مصوب: فمینیسم تعریف: رویکردی که بر ارزش زن و نقش زنان در زندگی اجتماعی تأکید می ورزد و آینده ای را در نظر دارد که در آن موانع مشارکت کامل زنان در جامعه برچیده خواهد شد
فمن گروی.
برابری خواهی زنان
برابری جنسی
زن گرایی، زن سالاری، جنبش آزادی خواهی زنان ( برخی را برهان بر این است که جنبش زنان به دنبال آزادی زن است نه، برابری خواهی )
برابرگرایی حقوق زن با مرد/زنان با مردان برابرگرایی حقوقی زن با مرد/زنان با مردان برابری حقوق زن با مرد/زنان با مردان برابری حقوقی زن با مرد/زنان با مردان