felony

/ˈfeləni//ˈfeləni/

معنی: جنایت، بزه، تبه کاری، بدکاری، شرارت
معانی دیگر: (حقوق ـ جنایتی مانند قتل یا زنای به عنف یا آتش افروزی که دوران زندان آن از یک سال بیشتر باشد) جنایت، خیانت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: felonies
• : تعریف: any of several crimes, such as murder, rape, or burglary, defined by law as serious and punishable by a more stringent sentence than a misdemeanor.
مشابه: crime

جمله های نمونه

1. compound a felony (or crime)
(حقوق) حق السکوت گرفتن،(در مقابل رشوه) از تعقیب قانونی صرفنظر کردن

2. armed robbery is a felony
سرقت مسلحانه تبهکاری محسوب می شود.

3. Johnson was preparing his defense against felony charges of armed robbery and assault.
[ترجمه گوگل]جانسون در حال آماده سازی دفاع در برابر اتهامات جنایتکارانه دزدی مسلحانه و حمله بود
[ترجمه ترگمان]جانسون دفاع خود را در برابر اتهام دزدی مسلحانه و حمله آماده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Such action constitutes a felony.
[ترجمه گوگل]چنین اقدامی جرم محسوب می شود
[ترجمه ترگمان]چنین عملی یک جنایت محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The disappearance of felony confined this disqualification to traitors.
[ترجمه گوگل]ناپدید شدن جنایت این رد صلاحیت را به خائنان محدود کرد
[ترجمه ترگمان]ناپدید شدن جنایت این disqualification رو به خائن محدود کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was accused of a felony; she was the public defender.
[ترجمه گوگل]او به یک جنایت متهم شد؛ او مدافع عمومی بود
[ترجمه ترگمان]او متهم به جنایت بود؛ او مدافع عمومی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Failure by the parole system to learn of felony convictions and to revoke paroles.
[ترجمه گوگل]عدم آگاهی سیستم آزادی مشروط از محکومیت های جنایی و لغو آزادی مشروط
[ترجمه ترگمان]عدم موفقیت سیستم مشروط به یاد گرفتن از محکومیت جنایت و لغو برده داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His first of five felony convictions came at age 1 when he pleaded guilty to drug possession.
[ترجمه گوگل]اولین محکومیت از پنج جنایت او در سن 1 سالگی زمانی که او به جرم نگهداری مواد مخدر اعتراف کرد به وقوع پیوست
[ترجمه ترگمان]اولین of که در سن ۱۸ سالگی داشت به سن ۱ رسید وقتی که متهم به مالکیت مواد مخدر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In Houston, where 12fugitives were arrested on felony warrants in raids last month, the story is much the same.
[ترجمه گوگل]در هوستون، جایی که 12 فراری در یورش های ماه گذشته به دلیل جنایت دستگیر شدند، داستان تقریباً مشابه است
[ترجمه ترگمان]در هوستون، جایی که ۱۲ فراری در حملات ماه گذشته دستگیر شدند، داستان بسیار شبیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Channell and Miller pleaded guilty to a single felony and were placed on probation for two years.
[ترجمه گوگل]کانالل و میلر به یک جنایت مجرم اعتراف کردند و به مدت دو سال تحت تعلیق قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]Channell و میلر به جرم یک جنایت گناهکار شناخته شدند و به مدت دو سال در حالت تعلیق قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The harassment charge was reduced from extortion, a felony, to the misdemeanor of harassment in exchange for the plea.
[ترجمه گوگل]اتهام آزار و اذیت از اخاذی، یک جنایت، به جنحه آزار و اذیت در ازای درخواست تقلیل یافت
[ترجمه ترگمان]اتهام آزار و آزار، از اخاذی، جرم و جرم، جرم و آزار و آزار و آزار و اذیت و آزار و اذیت و آزار و اذیت محسوب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Honegger pleaded guilty to a felony forgery charge in October and was sentenced last week to six months of house arrest.
[ترجمه گوگل]هونگر در ماه اکتبر به جرم جعل اعتراف کرد و هفته گذشته به شش ماه حبس خانگی محکوم شد
[ترجمه ترگمان]Honegger در ماه اکتبر به جرم جعل جرم گناهکار شناخته شد و هفته گذشته به شش ماه حبس خانگی محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bokin, 5 was first convicted of a felony when he was a 21-year-old engineering student.
[ترجمه گوگل]بوکین، 5 ساله، اولین بار زمانی که یک دانشجوی 21 ساله مهندسی بود، به جرم جنایت محکوم شد
[ترجمه ترگمان]Bokin ۵ ساله اولین کسی بود که به جرم یک دانش آموز ۲۱ ساله به جرم جنایت محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Felony convictions in most instances would automatically disqualify an immigrant from obtaining citizenship.
[ترجمه گوگل]محکومیت های جنایی در بیشتر موارد به طور خودکار یک مهاجر را از اخذ تابعیت محروم می کند
[ترجمه ترگمان]محکومیت در اکثر موارد به طور خودکار یک مهاجر را از گرفتن شهروندی سلب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Each count of felony tax evasion can put you behind bars for 5 years with a $ 100, 000 fine.
[ترجمه گوگل]هر جرم فرار مالیاتی می تواند شما را به مدت 5 سال با جریمه 100000 دلاری پشت میله های زندان قرار دهد
[ترجمه ترگمان]هر یک از موارد فرار از مالیات، می تواند شما را به مدت ۵ سال با ۱۰۰ هزار دلار جریمه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جنایت (اسم)
villainy, crime, felony

بزه (اسم)
offense, sin, guilt, crime, misdeed, felony, misdemeanor

تبه کاری (اسم)
wickedness, maleficence, villainy, crime, felony

بدکاری (اسم)
crime, felony, malfeasance

شرارت (اسم)
wickedness, illness, mischief, villainy, depravity, felony, malfeasance, iniquity, malevolence, irreligion

تخصصی

[حقوق] جنایت، جرم، تبهکاری

انگلیسی به انگلیسی

• serious crime or offense usually punishable by more than one year in prison (i.e. robbery or murder)
in countries where the legal system distinguishes between very serious crimes and less serious ones, a felony is a very serious crime, for example armed robbery; a legal term.

پیشنهاد کاربران

any of several crimes, such as murder, rape, burglary, considered more serious than a misdemeanor and punishable by a more stringent sentence.
any of several crimes, such as murder, rape, burglary, considered more serious than a misdemeanor and punishable by a more stringest sentence.
1 - جرم بزرگ 2 - جرائم بزرگ
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : felony / felon
✅️ صفت ( adjective ) : felonious
✅️ قید ( adverb ) : _
Noun - countable / uncountable - law :
جرم بزرگ ( مانند : قتل، تجاوز، دزدی مسلحانه، آتش سوزی عمدی و . . . که مستوجب مجازات قانونی است. )
جرم جدی
در American English به جرمهایی گفته می شود، که حداقل مجازات در نظر گرفته شده برای آنها، یکسال زندان باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

به عنوان مثال :
Then you had got to have good grounds to believe that they were going to commit a felony

منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/felony• https://www.macmillandictionary.com/dictionary/british/felony• http://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/felony
جرائم جدی ( حقوق )
felony ( حقوق )
واژه مصوب: جنحۀ بزرگ
تعریف: جرم مهم یا نوع خطرناکی از جرم که قابل مجازات حبسِ بیش از یک سال باشد
جرم , جنایت
# He was convicted of felony
# She was accused of a felony
# Such action constitutes a felony
# a felony punishable by imprisonment
جرم
( an example of ) serious crime that can be punished by one or more years in prison
تبه کاری
✅شرارت ( با حکم زندان بیش از یک سال )
✅بزه کاری ( با حکم زندان بیش از یک سال )
1 ) Shervin said, the "gamut of cases" and misconduct that they're looking at "is really mind - blowing. "

...
[مشاهده متن کامل]

This includes "significant ⭐felony⭐ cases tied to sedition and conspiracy, " he said. Those charges would carry prison terms of up to 20 years
2 ) Their only marching orders, " he said, are to build sedition and conspiracy charges related to "the most heinous acts that occurred in the Capitol, and these are significant charges that have felonies⭐ with a prison terms of up to 20 years. "
CNN. com@

شریرانه، شرورانه، بی رحمانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس