• (1)تعریف: well-suited or apt; very appropriate. • متضاد: infelicitous • مشابه: apposite, appropriate, propitious
- Her felicitous choice of words helped to relieve the tension.
[ترجمه گوگل] انتخاب خوش شانس او از کلمات به کاهش تنش کمک کرد [ترجمه ترگمان] انتخاب واژه های مناسب او به تسکین تنش کمک کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: very pleasant or agreeable. • متضاد: infelicitous • مشابه: blessed, pleasant, pleasing, propitious
- Her husband's getting leave in time for the child's birth was a felicitous turn of events.
[ترجمه گوگل] مرخصی به موقع شوهرش برای تولد فرزند، یک رویداد مبارک بود [ترجمه ترگمان] ورود شوهرش به موقع برای تولد کودک یک دوره فرخنده از وقایع بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. felicitous remarks
اظهارات بجا
2. Nationalization is a word which is neither very felicitous nor free from ambiguity.
[ترجمه گوگل]ملی شدن واژه ای است که نه بسیار شادی آور است و نه خالی از ابهام [ترجمه ترگمان]واژه \"Nationalization\" واژه ای است که از ابهام برخوردار نیست و نه از ابهام آزاد است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]انتخاب موسیقی او مبارک است [ترجمه ترگمان]انتخاب موسیقی برای او felicitous است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Her prose style is not always felicitous; she tends to repetition.
[ترجمه گوگل]سبک نثر او همیشه خوشایند نیست او تمایل به تکرار دارد [ترجمه ترگمان]سبک نثر او همیشه فرخنده نیست؛ او به تکرار تمایل دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A felicitous footnote to that incident is that he got his cake after all.
[ترجمه گوگل]یک پاورقی خوشحال کننده برای آن حادثه این است که او بالاخره کیک خود را گرفت [ترجمه ترگمان]در مورد این واقعه، در مورد این حادثه، او هم cake را به دست آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Victory is both a felicitous dip of the head and a glorious obeisance towards the changed life that will surely follow it.
[ترجمه گوگل]پیروزی هم فرورفتن شادی سر است و هم تعظیم باشکوهی در برابر زندگی تغییر یافته ای که مطمئناً به دنبال آن خواهد آمد [ترجمه ترگمان]پیروزی در هر دو دوره فرخنده سر و اطاعت پرشکوه نسبت به زندگی تغییر یافته بود که قطعا از آن پیروی خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Studying you, I note your limpid gaze, felicitous expression your dazzling waist.
[ترجمه گوگل]با مطالعه تو، نگاه زلال تو، بیان شادی بخش کمر خیره کننده تو را می بینم [ترجمه ترگمان]نگاه limpid را می بینم که کمر dazzling را نشان می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. On reflection the chess metaphor is not a felicitous one.
[ترجمه گوگل]با تأمل، استعاره شطرنج یک استعاره خوشحال کننده نیست [ترجمه ترگمان]در انعکاس این استعاره شطرنج، واژه felicitous نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. This wide disposition yielded felicitous effects of colour and tone which always fell pleasingly on the ear.
[ترجمه گوگل]این حالت گسترده تأثیرات دلپذیری از رنگ و لحن ایجاد می کرد که همیشه به طرز دلپذیری بر گوش می افتاد [ترجمه ترگمان]این خلق و خوی wide به خوش بینی و رنگ و tone که همیشه در گوشش فرو می ریخت به وجود می آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Fingers of energy, disguised - a felicitous whim - as strands of your golden hair.
[ترجمه گوگل]انگشتان انرژی، مبدل - یک هوی و هوس لذت بخش - مانند تارهای موهای طلایی شما [ترجمه ترگمان]انگشتانی از انرژی، تغییر قیافه - مانند رشته های تار موی طلایی شما - [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He opened our proceedings in a felicitous speech.
[ترجمه گوگل]او جلسات ما را در یک سخنرانی شاد آغاز کرد [ترجمه ترگمان]سپس شروع به سخن کرد و شروع به سخن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The intensity is determined by a felicitous arrangement of the atomic energy levels.
[ترجمه گوگل]شدت با چیدمان خوب سطوح انرژی اتمی تعیین می شود [ترجمه ترگمان]شدت این شدت با آرایش کامل سطوح انرژی اتمی تعیین می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. In the felicitous phrase of New York University journalism professor Jay Rosen, WikiLeaks is "a stateless news organisation".
[ترجمه گوگل]به تعبیر مبارک جی روزن، استاد روزنامه نگاری دانشگاه نیویورک، ویکی لیکس "یک سازمان خبری بدون دولت" است [ترجمه ترگمان]\"جی روزن\" استاد خبرنگاری دانشگاه نیویورک، \"جی Rosen\"، \"یک سازمان خبری بدون تابعیت\" است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Finally, he designs questionnaire And then abstracts felicitous non - financial indices by utilizing SPSS and statistical analysis.
[ترجمه گوگل]در نهایت پرسشنامه ای طراحی و سپس با استفاده از نرم افزار SPSS و تجزیه و تحلیل آماری، شاخص های غیر مالی موفق را چکیده می کند [ترجمه ترگمان]در نهایت، او پرسشنامه را طراحی می کند و سپس با استفاده از تجزیه و تحلیل آماری و آماری از شاخصه های غیرمالی غیرمالی استفاده می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• fitting, appropriate; characterized by happiness or good fortune, marked by felicity
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Well - suited or appropriate for the situation ✔️ 🔍 مترادف: Appropriate, suitable ✅ مثال: Her felicitous remarks at the wedding made everyone smile
۱. بجا. به مورد. مناسب ۲. فصیح. بلیغ ۳. اهل فلاح و رستگاری مثال: One who purifies it is felicitous. کسی که تزکیه می کند او رستگار است. �قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا�