1. a feisty little dog
سگ کوچک دعوایی
2. He launched a feisty attack on the government.
3. At 6 she was as feisty as ever.
[ترجمه گوگل]در 6 سالگی مثل همیشه سرحال بود
[ترجمه ترگمان]در ساعت ۶ او مثل همیشه عصبانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. DiFranco charmed the audience with her feisty spirit.
[ترجمه گوگل]دی فرانکو با روحیه پر شور خود تماشاگران را مجذوب خود کرد
[ترجمه ترگمان]DiFranco حضار را با روحیه جدی خود مجذوب ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The town needs a feisty, right-wing tabloid to shake it up, to have a debate.
[ترجمه گوگل]این شهر به یک تبلوید جناح راست نیاز دارد تا آن را تکان دهد و مناظره کند
[ترجمه ترگمان]این شهر به یک تابلوئید با بال راست و راست نیاز دارد تا آن را تکان دهد، یک بحث داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Short and barrel-cheated, Rowley is feisty as a game hen, with a studied Oklahoma twang.
[ترجمه گوگل]راولی قد کوتاه و فریب خورده، مانند یک مرغ شکار پر جنب و جوش است، با توانگ اوکلاهما مطالعه شده
[ترجمه ترگمان]کوتاه و بشکه - فریب خورده، رولی بعنوان یک مرغ بازی، با مردی تحصیل کرده از اوکلاهاما، خشمگین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She's a pretty feisty kid, isn't she?
[ترجمه گوگل]او یک بچه حیرت انگیز است، اینطور نیست؟
[ترجمه ترگمان]اون بچه خیلی feisty، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Laura, a feisty community activist played by Angela Michelle Navarro, goes the grocer one further.
[ترجمه گوگل]لورا، یک فعال اجتماعی با بازی آنجلا میشل ناوارو، از بقالی جلوتر می رود
[ترجمه ترگمان]لورا، یک فعال اجتماعی فعال که از سوی آنجلا میشل لوهر بازی می کند، پیش بقال می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The little robber girl: A feisty and spoiled robber girl, she kept many animal pets but mistreated them.
[ترجمه گوگل]دختر سارق کوچولو: یک دختر دزد بداخلاق و لوس، او حیوانات خانگی زیادی نگهداری می کرد اما با آنها بدرفتاری می کرد
[ترجمه ترگمان]ان دختر کوچک دزد: دختری چابک و فاسد، بسیاری از حیوانات خانگی را نگهداری کرد اما آن ها را مورد آزار قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Pavlov was feisty in his opposition to the Soviets, but, aware of his fame, they were forced to ignore his insults.
[ترجمه گوگل]پاولوف در مخالفت با شوروی سرسخت بود، اما با آگاهی از شهرت او، مجبور شدند توهین های او را نادیده بگیرند
[ترجمه ترگمان]پاول اوف در مخالفت خود با شوروی قوی بود، اما از شهرت خود آگاه بود، آن ها مجبور به نادیده گرفتن توهین های او شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Our encounters are generally feisty affairs too.
[ترجمه گوگل]رویارویی های ما عموماً اموری فاسد نیز هستند
[ترجمه ترگمان]ملاقات ها به طور کلی مسائل پر انرژی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In the Nord-Pas-de-Calais, his equally feisty daughter, Marine Le Pen, did nearly as well, with 1 8%.
[ترجمه گوگل]در Nord-Pa-de-Calais، دختر به همان اندازه سرسخت او، مارین لوپن، تقریباً همین کار را کرد، با 18%
[ترجمه ترگمان]در قسمت شمالی - پاس، دختر equally، لو پن با یک % ۸ %، تقریبا به همین خوبی عمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. So it'll be a feisty game.
[ترجمه گوگل]بنابراین این یک بازی هیجان انگیز خواهد بود
[ترجمه ترگمان]پس این یک بازی عصبانی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Glogg : You're a feisty bloke, aren't ya?
[ترجمه گوگل]گلوگ: تو یه جوون شیطون هستی، نه؟
[ترجمه ترگمان]تو یه آدم عصبانی هستی، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید