feel up to


(خودمانی) جان و حال (کاری را) داشتن، از عهده برآمدن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: (informal) to be able to or capable of.

جمله های نمونه

1. He doesn't feel up to the job.
[ترجمه مینا] او جان و حال شغلشون نداره
|
[ترجمه گوگل]او احساس نمی کند که این کار را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]به این کار دست نمی زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I don't feel up to any more work today.
[ترجمه بابک] امروز دیگه بیشتر از این حال کار کردن ندارم
|
[ترجمه کاوه] امروز حال و حوصله کار دیگه ای رو ندارم.
|
[ترجمه گوگل]امروز دیگر حوصله کار دیگری را ندارم
[ترجمه ترگمان]امروز هیچ کار دیگری ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I just didn't feel up to going.
[ترجمه گوگل]من فقط حوصله رفتن نداشتم
[ترجمه ترگمان]فقط دلم نمی خواست بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I don't feel up to going to work today.
[ترجمه گوگل]امروز حوصله رفتن به سر کار را ندارم
[ترجمه ترگمان]امروز حالم خوب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I am so tired. I don't think I feel up to going shopping today.
[ترجمه گوگل]من خیلی خسته ام فکر نمی‌کنم امروز حوصله خرید را نداشته باشم
[ترجمه ترگمان]خیلی خسته ام فکر نکنم امروز بخوام برم خرید کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I don't really feel up to seeing anyone.
[ترجمه گوگل]من واقعاً حوصله دیدن کسی را ندارم
[ترجمه ترگمان]من واقعا احساس نمی کنم کسی را ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If you feel up to it, we could walk into town after lunch.
[ترجمه گوگل]اگر به آن علاقه دارید، می توانیم بعد از ناهار وارد شهر شویم
[ترجمه ترگمان]اگه دلت بخواد، می تونیم بعد از ناهار به شهر بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I don't feel up to going out tonight.
[ترجمه گوگل]حوصله ندارم امشب بیرون برم
[ترجمه ترگمان]امشب نمی خواهم بیرون بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He did not feel up to braving the journalists at the airport.
[ترجمه گوگل]او حوصله جسارت به خبرنگاران در فرودگاه را نداشت
[ترجمه ترگمان]او احساس نمی کرد که در فرودگاه با خبرنگاران درگیر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If you feel up to it, we could walk into town.
[ترجمه گوگل]اگر به آن علاقه دارید، می توانیم وارد شهر شویم
[ترجمه ترگمان]، اگه بهش علاقه داری میتونیم بریم به شهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After the accident she didn't feel up to driving.
[ترجمه کاوه] بعد از تصادف، حوصله رانندگی نداشت.
|
[ترجمه گوگل]بعد از تصادف، او حوصله رانندگی نداشت
[ترجمه ترگمان]بعد از اتفاقی که برای رانندگی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I don't feel up to a long hike today.
[ترجمه گوگل]امروز احساس نمی کنم یک پیاده روی طولانی داشته باشم
[ترجمه ترگمان]امروز زیاد پیاده روی نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Do you feel up to it, or are you too tirde?
[ترجمه گوگل]آیا احساس رضایت می کنید یا خیلی خسته هستید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما از این موضوع آگاه هستید یا شما بیش از حد افراط می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I don't know if I feel up to studying this afternoon.
[ترجمه گوگل]نمی‌دانم امروز بعد از ظهر حاضر به مطالعه هستم یا نه
[ترجمه ترگمان]نمی دانم امروز بعد از ظهر چه حالی دارم یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'm exhausted. I feel up to going to Rob's barbecue tonight.
[ترجمه گوگل]من خسته ام دلم می خواهد امشب به کباب پز راب بروم
[ترجمه ترگمان]خسته ام دلم می خواهد امشب به باربیکیوی راب بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• feel capable of, feel energetic enough to

پیشنهاد کاربران

- قادر بودن
حال کاری را داشتن
If I feel up to it
اگه حالشو داشتم
اگه انرژی ای برام مونده باشه
اینکه حس و حال انجام کاریو داشته باشی
I just dident feel up going
دل و دماغ کاری راداشتن
توان کاری را داشتن
از پس کاری بر آمدن, قدرت لازم برای انجام کاری را داشتن
* بعد از to یا اسم می اید یا مصدر
Feel up to doing something

بپرس