🔸 معادل فارسی:
۱. تحریک شدن ( جنسی ) ۲. احساس هیجان یا کشش جنسی داشتن ۳. گاهی: جذب شدن یا علاقه مند شدن ( در معنای قدیمی تر )
🔸 تعریف ها:
1/ ( احساسی – جنسی ) : تجربه ی تحریک جنسی، چه از طریق لمس، نگاه، خیال پردازی یا محرک های دیگر مثال: She felt turned on when he whispered in her ear. وقتی در گوشش زمزمه کرد، احساس تحریک شد.
... [مشاهده متن کامل]
2. ( روانی – ذهنی ) : واکنش ذهنی به محرک های جنسی یا عاشقانه، شامل افکار، تصاویر، یا موقعیت ها مثال: Some people feel turned on by romantic gestures. بعضی ها با رفتارهای عاشقانه تحریک می شن.
3/ ( قدیمی تر – غیرجنسی ) : در گذشته، "turned on" می تونست به معنای علاقه مند شدن یا هیجان زده شدن نسبت به چیزی باشه مثال: He’s really turned on by jazz music. واقعاً به موسیقی جَز علاقه منده.
🔸 مترادف ها:
aroused – excited – horny – stimulated – attracted
🔸 ریشه شناسی:
عبارت "turned on" از دهه ی ۱۹۶۰ رایج شد، ابتدا در فرهنگ عامه و سپس در روان شناسی. در معنای جنسی، به حالتی اشاره داره که بدن و ذهن آماده ی رابطه یا تحریک هستن—شامل علائم فیزیکی مثل افزایش ضربان قلب، گشاد شدن مردمک چشم، یا واکنش های جنسی دیگر.
۱. تحریک شدن ( جنسی ) ۲. احساس هیجان یا کشش جنسی داشتن ۳. گاهی: جذب شدن یا علاقه مند شدن ( در معنای قدیمی تر )
🔸 تعریف ها:
1/ ( احساسی – جنسی ) : تجربه ی تحریک جنسی، چه از طریق لمس، نگاه، خیال پردازی یا محرک های دیگر مثال: She felt turned on when he whispered in her ear. وقتی در گوشش زمزمه کرد، احساس تحریک شد.
... [مشاهده متن کامل]
2. ( روانی – ذهنی ) : واکنش ذهنی به محرک های جنسی یا عاشقانه، شامل افکار، تصاویر، یا موقعیت ها مثال: Some people feel turned on by romantic gestures. بعضی ها با رفتارهای عاشقانه تحریک می شن.
3/ ( قدیمی تر – غیرجنسی ) : در گذشته، "turned on" می تونست به معنای علاقه مند شدن یا هیجان زده شدن نسبت به چیزی باشه مثال: He’s really turned on by jazz music. واقعاً به موسیقی جَز علاقه منده.
🔸 مترادف ها:
🔸 ریشه شناسی:
عبارت "turned on" از دهه ی ۱۹۶۰ رایج شد، ابتدا در فرهنگ عامه و سپس در روان شناسی. در معنای جنسی، به حالتی اشاره داره که بدن و ذهن آماده ی رابطه یا تحریک هستن—شامل علائم فیزیکی مثل افزایش ضربان قلب، گشاد شدن مردمک چشم، یا واکنش های جنسی دیگر.