feel the heat

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
۱. گرما را حس کردن ( معنای فیزیکی ) ۲. تحت فشار بودن / احساس استرس یا تهدید ۳. در معرض انتقاد یا بحران قرار گرفتن
🔸 تعریف ها:
1. ( فیزیکی – تحت اللفظی ) : تجربه ی گرمای شدید یا ناراحتی ناشی از دمای بالا
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: I’m really feeling the heat today—it’s 40 degrees outside!
امروز واقعاً دارم گرما رو حس می کنم—بیرون ۴۰ درجه ست!
2. ( استعاری – روانی ) : مواجهه با فشار، استرس، یا انتقاد شدید مثال: The manager is feeling the heat after the company’s poor performance.
مدیر داره فشار رو حس می کنه بعد از عملکرد ضعیف شرکت.
3. ( اجتماعی – سیاسی ) : وقتی فرد یا گروهی تحت فشار عمومی یا رسانه ای قرار می گیرن
مثال: City officials are feeling the heat from angry citizens.
مقامات شهری تحت فشار مردم خشمگین قرار گرفتن.
🔸 مترادف ها:
be under pressure – face criticism – feel stressed – be in hot water – take heat