feel nervous

پیشنهاد کاربران

Ex. When he knocked at the door, a pretty lady came out and Kelly felt nervous.
وقتی کِلی در خانه را زد، خانم آراسته ای بیرون آمد و پسر با دیدن او کمی دستپاچه شد.
دستپاچه شدن
عصبی شدن. مضطرب شدن