federate

/ˈfedəˌret//ˈfedəreɪt/

معنی: وابسته، هم پیمان، متحد، متعهد کردن، هم عهد کردن، تشکیل کشورهای متحد دادن
معانی دیگر: تحت لوای فدراسیون درآوردن، همبسته کردن (به صورت فدراسیون)، متعهد کرد

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: federates, federating, federated
• : تعریف: to bring together or unite in a federation or league.
مشابه: ally, confederate, league, team
صفت ( adjective )
• : تعریف: united in a federation or league.
مشابه: allied

جمله های نمونه

1. Whether to stay in the federated state or become independent is a decision that has to be made by the people.
[ترجمه گوگل]ماندن در دولت فدرال یا مستقل شدن، تصمیمی است که باید توسط مردم گرفته شود
[ترجمه ترگمان]اینکه آیا ماندن در حالت متحد و یا مستقل شدن، تصمیمی است که باید توسط مردم گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Federated will not hold a liquidation sale at the Richmond store, as it has been doing at other closing Emporiums.
[ترجمه گوگل]فدراسیون در فروشگاه ریچموند فروش انحلال را برگزار نخواهد کرد، همانطور که در سایر Emporiums در حال بسته شدن انجام داده است
[ترجمه ترگمان]\" ایالات فدرال فروش در فروشگاه های ریچموند را به فروش نخواهد رساند، همان طور که در حال حاضر مشغول بستن emporiums های پایانی است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Representatives for Federated Department Stores could not be reached for comment at press time.
[ترجمه گوگل]نمایندگان فروشگاه های فدرال فدرال برای اظهار نظر در زمان مطبوعات امکان پذیر نیست
[ترجمه ترگمان]نمایندگان اداره فدرال فدرال برای اظهار نظر در زمان پرس قادر به اظهار نظر نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He said Federated will expand its private-label merchandise and mail order.
[ترجمه گوگل]او گفت Federated کالاهای با برچسب خصوصی و سفارش پستی خود را گسترش خواهد داد
[ترجمه ترگمان]او گفت که اداره فدرال کالاها و سفارش نامه خصوصی خود را گسترش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She moved to Federated late last year to help the firm set up a new emerging markets fund.
[ترجمه گوگل]او اواخر سال گذشته به فدرال رفت تا به این شرکت کمک کند تا یک صندوق جدید بازارهای نوظهور راه اندازی کند
[ترجمه ترگمان]او سال گذشته به \"فدرال فدرال\" نقل مکان کرد تا به شرکت در تاسیس یک صندوق جدید در بازارهای درحالظهور کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The remains of the Con federate machinist who was torn to pieces were shoveled into buckets and thrown overboard.
[ترجمه گوگل]بقایای ماشین‌کار فدراسیونی که تکه تکه شده بود در سطل‌ها ریخته شد و به دریا پرتاب شد
[ترجمه ترگمان]بقایای متحد عضو حزب محافظه کار در حوزه انتخاباتی machinist که تکه تکه شده بود در سطل زباله می ریخت و به دریا پرتاب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Federated spokeswoman Carol Sanger Tuesday confirmed that the company has retained a law firm but declined to say for what purpose.
[ترجمه گوگل]سخنگوی فدرال کارول سانگر سه شنبه تایید کرد که این شرکت یک شرکت حقوقی را حفظ کرده است، اما از بیان این موضوع خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]\"کارول Sanger\"، سخنگوی فدرال، روز سه شنبه تایید کرد که این شرکت یک شرکت حقوقی را حفظ کرده است، اما از گفتن این موضوع خودداری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sometimes, federate villages that shared a similar government, would celebrate together.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، روستاهای فدرال که حکومت مشابهی داشتند، با هم جشن می گرفتند
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات، دهکده های متحد که دولت مشابهی را به اشتراک می گذاشتند، با هم جشن می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Problem of crosscutting federate could be resolved effectively by using Aspect - Oriented programming technology.
[ترجمه گوگل]مشکل فدرال مقطعی را می توان با استفاده از فناوری برنامه نویسی جنبه محور به طور موثر حل کرد
[ترجمه ترگمان]مساله متحد crosscutting را می توان با استفاده از تکنولوژی برنامه نویسی Aspect - محور به طور موثر حل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Bridge Federate is a feasible solution to achieve multi - federations interconnection.
[ترجمه گوگل]فدراسیون پل یک راه حل عملی برای دستیابی به اتصال چند فدراسیون است
[ترجمه ترگمان]پل Bridge یک راه حل عملی برای دستیابی به روابط چند فدراسیون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The basic situation and federate structure of the warfare simulation based on HLA are introduced.
[ترجمه گوگل]وضعیت پایه و ساختار فدرال شبیه سازی جنگ بر اساس HLA معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]موقعیت اصلی و ساختار متحد شبیه سازی جنگ براساس HLA معرفی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Using the Bridge Federate is one of the approaches to interconnect HLA multiple federations.
[ترجمه گوگل]استفاده از Bridge Federate یکی از رویکردهای به هم پیوستن فدراسیون های متعدد HLA است
[ترجمه ترگمان]استفاده از پل Bridge یکی از رویکردها برای اتصال فدراسیون های چند گانه HLA است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the end, it presents the general process of developing a federate according to the code.
[ترجمه گوگل]در پایان روند کلی توسعه فدراسیون را طبق کد ارائه می کند
[ترجمه ترگمان]در پایان، فرآیند کلی توسعه یک متحد مطابق با کد را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The simulation engine ( SE ) is the most important federate among the federations based on HLA.
[ترجمه گوگل]موتور شبیه سازی (SE) مهمترین فدرال در بین فدراسیون های مبتنی بر HLA است
[ترجمه ترگمان]موتور شبیه سازی (SE)مهم ترین متحد در میان فدراسیون های مبتنی بر HLA است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته (صفت)
relative, subordinate, associate, adjective, relevant, affiliate, dependent, related, interdependent, attached, attendant, akin, federate, appurtenant, germane

هم پیمان (صفت)
allegiant, confederate, federate

متحد (صفت)
conjunct, confederate, federate, allied, united, unified, integrated, married

متعهد کردن (فعل)
federate, engage

هم عهد کردن (فعل)
federate

تشکیل کشورهای متحد دادن (فعل)
federate

انگلیسی به انگلیسی

• join a federation; create a federation
when one state or society federates with another, or when they federate, or are federated, they join together for a common purpose.

پیشنهاد کاربران

بپرس