دیکشنری
مترجم
بپرس
fecundated
/ˈfiːkənˌdeɪt/
/ˈfiːkəndeɪt/
(verb transitive) بارورکردن، ابستن کردن، گشنیدن
دنبال کنید
جمله های نمونه
1. the eggs are fecundated together
تخم ها با هم زادمند (یا بارور) می شوند.
انگلیسی به انگلیسی
• made fruitful; fertilized, pregnant, impregnated
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها