fearsome

/ˈfɪrsəm//ˈfɪəsəm/

معنی: ترسناک، ژیان، مهیب
معانی دیگر: ترس آور، هراس انگیز، خوف انگیز، وحشت انگیز، خوفناک، رعب آور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: fearsomely (adv.), fearsomeness (n.)
• : تعریف: causing awe or fear.
مشابه: dread, dreadful, frightening, tremendous

- The huge, aggressive dog was a fearsome beast.
[ترجمه گوگل] سگ بزرگ و پرخاشگر جانوری ترسناک بود
[ترجمه ترگمان] سگ بزرگ و aggressive حیوان مهیب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Its fearsome appearance struck terror into their hearts.
[ترجمه گوگل]ظاهر وحشتناک آن وحشت را در دل آنها ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]ظاهر ترسناک و ترسناک آن در دلشان جا به جا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He has a fearsome reputation as a fighter.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک مبارز شهرت وحشتناکی دارد
[ترجمه ترگمان]او شهرت ترسناکی به عنوان یک مبارز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had developed a fearsome reputation for intimidating people.
[ترجمه گوگل]او به خاطر ارعاب مردم شهرت وحشتناکی پیدا کرده بود
[ترجمه ترگمان]او شهرتی ترسناک برای ترساندن مردم ایجاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The battlefield was a fearsome sight.
[ترجمه گوگل]میدان جنگ منظره وحشتناکی بود
[ترجمه ترگمان]میدان جنگ منظره ترسناکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The senior one was a fearsome, mustachioed amateur cello player who addressed every class in a terrifying bawl.
[ترجمه گوگل]بزرگتر یک نوازنده آماتور ویولن سل ترسناک و سبیلی بود که هر کلاسی را با یک داد و بیداد وحشتناک خطاب می کرد
[ترجمه ترگمان]ارشد، یک نوازنده ویولن سل fearsome بود که هر کلاس را با صدای وحشتناک و وحشتناکی مخاطب قرار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Great big and fearsome Dimetrodon, a species of dinosaur, was the most powerful creature.
[ترجمه گوگل]Dimetrodon بزرگ و ترسناک، گونه ای از دایناسورها، قدرتمندترین موجود بود
[ترجمه ترگمان]Dimetrodon بزرگ و ترسناک در یک گونه دایناسور قوی ترین موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He ran away from the fearsome ruffian.
[ترجمه گوگل]او از دست رفیق مخوف فرار کرد
[ترجمه ترگمان]او از یک موجود خبیث و وحشتناک فرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His enemies are not the fearsome ape Donkey Kong or King Bowser the dragon - though they can be as deadly.
[ترجمه گوگل]دشمنان او میمون ترسناک Donkey Kong یا King Bowser the Dragon نیستند - اگرچه می توانند به همان اندازه کشنده باشند
[ترجمه ترگمان]دشمنان او از \"Donkey\"، \"Donkey\" یا پادشاه \"اژدها سوارها\" نیستند، هر چند که می توانند به اندازه آن ها مرگبار باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The unknown is always the most fearsome, opening out into wide areas of conjecture.
[ترجمه گوگل]ناشناخته‌ها همیشه ترسناک‌ترین چیزها هستند و به حوزه‌های گسترده‌ای از حدس و گمان باز می‌شوند
[ترجمه ترگمان]مجهول، همیشه ترسناک ترین و opening است که به مناطق وسیعی از حدس و گمان باز می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was the other, fearsome, face of royalty.
[ترجمه گوگل]چهره دیگر، ترسناک، سلطنتی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]اون یکی، ترسناک، چهره سلطنتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It honours the goddess Durga, who slew the fearsome buffalo demon, Mahisasura, thus freeing mankind from terror.
[ترجمه گوگل]این الهه دورگا را گرامی می‌دارد که دیو وحشتناک بوفالو، ماهیساسورا را کشت و بدین ترتیب بشر را از وحشت رها کرد
[ترجمه ترگمان]این باعث افتخار ربه النوع هاست که شیطان بوفالو را کشت و بشریت را از وحشت آزاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fearsome worry about the horrible outcomes of not doing schoolwork is difficult to dispel.
[ترجمه گوگل]رفع نگرانی ترسناک در مورد نتایج وحشتناک عدم انجام تکالیف مدرسه دشوار است
[ترجمه ترگمان]نگرانی ها در مورد پیامدهای ناخوشایند عدم انجام تکالیف مدرسه دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Johnson has deployed two fearsome weapons: her connections and her charm.
[ترجمه گوگل]جانسون دو سلاح ترسناک را به کار گرفته است: ارتباطات و جذابیت او
[ترجمه ترگمان]جانسون دو سلاح ترسناک را بکار برد: ارتباطات و جذابیت او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He would be a fearsome opponent.
[ترجمه گوگل]او یک حریف ترسناک خواهد بود
[ترجمه ترگمان]او دشمن ترسناکی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The giant with golden hair: Fearsome but knowledgeable.
[ترجمه گوگل]غول با موهای طلایی: ترسناک اما آگاه
[ترجمه ترگمان]غول با موهای طلایی: Fearsome ولی knowledgeable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترسناک (صفت)
hideous, ugly, scarey, scary, appalling, terrible, dreadful, ghastly, formidable, fearsome, grim, tremendous, forbidding, dire, horrid, direful, lurid, macabre, direst, terrific, hair-raising, redoubtable, nightmarish, trepid

ژیان (صفت)
fearful, fierce, ferocious, terrible, gruesome, dreadful, ghastly, fearsome, atrocious, ravening, frightful, horrible, predacious, hair-raising, raptorial, rapacious, spine-chilling, truculent

مهیب (صفت)
hideous, ugly, terrible, gruesome, horrific, dreadful, formidable, fearsome, forbidding, horrible, dire, grisly, direful, terrific, horrendous

انگلیسی به انگلیسی

• frightening, scary, inspiring fear, dreadful
a fearsome thing is terrible or frightening; a literary word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : fear
✅️ اسم ( noun ) : fear / fearfulness / fearlessness
✅️ صفت ( adjective ) : fearful / fearless / fearsome
✅️ قید ( adverb ) : fearfully / fearlessly / fearsomely
۱. ترسناک - خوف آور - مهیب
۲. حیرت انگیز - عالی - با ابهت
🔴 frightening, especially in appearance
🔴 causing fear
🔴 Fearsome is used to describe things that are frightening, for example because of their large size or extreme nature
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ He had developed a fearsome reputation for intimidating people
◀️ . . . a fearsome array of weapons
◀️ the cat mewed, displaying a fearsome set of teeth"
◀️ Mike tyson was Ferocious and Fearsome
🪐 SYNONYMS 🪐
formidable / alarming / frightening / awful ( obsolete )
terrifying / appalling / horrifying / menacing / dismaying
awesome / daunting / horrendous / unnerving
hair - raising / awe - inspiring / baleful / hellacious ( US, slang ) / Scary / chilling / spine - chilling / hair - raising
alarming / startling / unnerving / daunting / formidable
forbidding / dismaying / mean - looking / disquieting
disturbing / harrowing / appalling / dreadful / monstrous
horrendous / awe - inspiring / awesome / impressive
imposing / tremendous / Hairy

بپرس