fearlessness


معنی: خود سری، خیره سری
معانی دیگر: بی ترسی، بی باکی

جمله های نمونه

1. He felt possessed of a preternatural strength and fearlessness.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که دارای قدرت و بی باکی از قبل طبیعی است
[ترجمه ترگمان]او احساس می کرد که قدرت غیر طبیعی و بدون قدرت مافوق طبیعی او وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He showed complete fearlessness in the face of danger.
[ترجمه گوگل]او در برابر خطر بی باکی کامل نشان داد
[ترجمه ترگمان]در برابر خطر، بی باکی کامل خود را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is legendary for his fearlessness and pugnacity.
[ترجمه گوگل]او به خاطر نترس بودن و تندی اش افسانه ای است
[ترجمه ترگمان]او برای بی باکی و pugnacity افسانه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our fearlessness shall be our secret weapon. John Green
[ترجمه گوگل]نترسی ما سلاح مخفی ما خواهد بود جان گرین
[ترجمه ترگمان]بی باکی ما سلاح مخفی ما خواهد بود جان گرین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As a serviceman he was reliable, displaying grit, fearlessness, and devotion to duty, as well as being cheerful and optimistic.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک سرباز قابل اعتماد بود، سخاوتمندی، نترس بودن، وفاداری به وظیفه و همچنین شاداب و خوش بین بود
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک serviceman مطمئن، شجاعت، شجاعت و اخلاص را به وظیفه و همچنین شاد بودن و خوش بینی نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He found fearlessness an extremely difficult state to conceive, like the hereafter.
[ترجمه گوگل]او نترسی را حالتی بسیار دشوار برای باردار شدن یافت، مانند آخرت
[ترجمه ترگمان]نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I followed them in, shamed by the fearlessness of people half my height.
[ترجمه گوگل]من به دنبال آنها رفتم، شرمنده از نترسی مردمی که نیمی از قدم دارند
[ترجمه ترگمان]من آن ها را تا نیمه راه همراهی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His menu for the growth of individuals was fearlessness.
[ترجمه گوگل]منوی او برای رشد افراد بی باکی بود
[ترجمه ترگمان]منوی او برای رشد افراد بی باکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He felt possessed of great strength and fearlessness.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که دارای قدرت و بی باکی زیادی است
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که قدرت و نیروی خود را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Fearlessness stems from selflessness.
[ترجمه گوگل]نترسی ناشی از بی خودی است
[ترجمه ترگمان]fearlessness از خود گذشتگی ناشی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fearlessness is the mother of reinvention.
[ترجمه گوگل]نترسی مادر اختراع مجدد است
[ترجمه ترگمان]fearlessness مادر خلق مجدد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Game brief introduction: The pirate of impersonation fearlessness, the detection enchant of the treasure hide!
[ترجمه گوگل]معرفی مختصر بازی: دزدان دریایی بی باک بودن جعل هویت، کشف افسون پنهان گنج!
[ترجمه ترگمان]بازی مختصر اعلام شد: دزد دریایی بدون ترس و ترس، طلسم شناسایی گنج را پنهان می کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But pray the ability fearlessness of face them.
[ترجمه گوگل]اما دعا کن توانایی نترسی از رویارویی با آنها
[ترجمه ترگمان]اما از توانایی و بی باکی آن ها برای مقابله با آن ها استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Combining the detail-focus of a custodian with the fearlessness of a circus acrobat, high-rise window washers waltz daily with death to keep our skyscrapers agleam.
[ترجمه گوگل]ترکیب جزئیات تمرکز حافظ با بی باک بودن یک آکروبات سیرک، والس والس شیشه شوی های بلند هر روز با مرگ برای حفظ آسمان خراش های ما درخشنده است
[ترجمه ترگمان]با ترکیب جزئیات - فوکوس یک نگهبان با بی باکی یک شعبده باز سیرک، یک والس با پنجره بالا، هر روز با مرگ همراه می شود تا آسمان خراش های خود را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خود سری (اسم)
self-sufficiency, arrogance, assumption, confidence, assurance, contrariness, disobedience, conceit, self-confidence, bighead, waywardness, fearlessness, headstrongness, barefacedness, hardihood, self-assertion, self-assurance, pertinacity, high-handedness, intrepidity, naughtiness, overconfidence, self-will

خیره سری (اسم)
arrogance, boldness, stupidity, self-confidence, obtuseness, fearlessness, screwball, headstrongness, bravery, self-assertion, self-assurance, extravagance, high-handedness, obtusity, self-will

انگلیسی به انگلیسی

• courageousness, braveness, lack of fear

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : fear
✅️ اسم ( noun ) : fear / fearfulness / fearlessness
✅️ صفت ( adjective ) : fearful / fearless / fearsome
✅️ قید ( adverb ) : fearfully / fearlessly / fearsomely
نترس بودن، شجاعت. بی باکی. کله خر بودن. پر دل و جرات بودن

بپرس