fealty

/ˈfiːəlti//ˈfiːəlti/

معنی: وفاداری، بیعت، وظیفه شناسی
معانی دیگر: (قرون وسطی) وظیفه ی رعیت نسبت به ارباب یا تیول دار، سوگند پایبندی به این وظیفه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: fealties
(1) تعریف: the loyalty pledged by a vassal to a feudal lord and considered as binding.
مشابه: homage

(2) تعریف: faithfulness or loyalty.
متضاد: perfidy
مشابه: adherence, fidelity, loyalty

- Marriage vows include a pledge of fealty.
[ترجمه گوگل] نذر ازدواج شامل تعهد وفاداری است
[ترجمه ترگمان] پیمان ازدواج شامل تعهد وفاداری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He swore fealty to the king.
[ترجمه گوگل]او به پادشاه سوگند یاد کرد
[ترجمه ترگمان]او به پادشاه سوگند وفاداری یاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. By this act he performed fealty.
[ترجمه گوگل]با این عمل او وفاداری انجام داد
[ترجمه ترگمان] با این عمل، اون وفاداری رو اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Saving only the fealty which he owed to his father he swore allegiance to Philip against all men.
[ترجمه گوگل]با صرفه جویی در وفاداری که به پدرش داشت، با فیلیپ علیه همه مردم بیعت کرد
[ترجمه ترگمان]تنها the که به پدرش بدهکار بود، سوگند خورد که به همه مردان وفادار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Nico responded by pledging his fealty to Bolcarro, but you wonder where those columns came from.
[ترجمه گوگل]نیکو با قول وفاداری خود به بولکارو پاسخ داد، اما شما تعجب می‌کنید که این ستون‌ها از کجا آمده‌اند
[ترجمه ترگمان]نیکو با تعهد وفاداری به Bolcarro واکنش نشان داد، اما شما شگفت زده می شوید که این ستون ها از کجا امده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In many countries politicians fealty to open markets is already more rhetorical than real.
[ترجمه گوگل]در بسیاری از کشورها، وفاداری سیاستمداران به بازارهای باز بیشتر شعاری است تا واقعی
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از کشورها وفاداری به بازارهای آزاد بیش از واقعیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When the seigneur swore fealty to gods on the feudal ceremony, the king had got a permanent affiliation with the seigneur except lineal consanguinity, which was supervised by gods every time.
[ترجمه گوگل]هنگامی که پادشاه در مراسم فئودالی به خدایان سوگند یاد کرد، پادشاه به غیر از خویشاوندی خطی که هر بار تحت نظارت خدایان بود، وابستگی دائمی به پادشاه داشت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ارباب سوگند وفاداری به خدایان در مراسم فئودالی سوگند یاد کرد، پادشاه وابستگی دایمی با ارباب داشت، به جز خویشاوندی خویشاوندی که هر بار تحت نظارت خدایان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He took an oath of fealty to the king.
[ترجمه گوگل]او به پادشاه سوگند وفاداری خورد
[ترجمه ترگمان]سوگند وفاداری به شاه تقدیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If you are fealty and virtuous, then I would like to meet you.
[ترجمه گوگل]اگر شما وفادار و با فضیلت هستید، پس من دوست دارم شما را ملاقات کنم
[ترجمه ترگمان]اگر وفاداری و تقوی هستید، من دوست دارم شما را ملاقات کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. India still has strong traditions, such as family fealty, that may constrain nouveau-riche pressures on values.
[ترجمه گوگل]هند هنوز هم سنت های قوی مانند وفاداری خانوادگی دارد که ممکن است فشارهای نوپول بر ارزش ها را محدود کند
[ترجمه ترگمان]هند هنوز سنن قوی مانند وفاداری خانوادگی دارد که ممکن است فشار به دوران تازه به دوران رسیده بر ارزش ها را محدود کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He swore fealty to his lord.
[ترجمه گوگل]او به اربابش سوگند یاد کرد
[ترجمه ترگمان]سوگند وفاداری به ارباب خود سوگند خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Though swearing fealty to Osama bin Laden, he had indeed started to become his rival.
[ترجمه گوگل]اگرچه او به اسامه بن لادن سوگند وفاداری می‌خورد، اما در واقع شروع به تبدیل شدن به رقیب او کرده بود
[ترجمه ترگمان]با وجود سوگند خوردن به اسامه بن لادن، او واقعا شروع به تبدیل شدن به رقیب خود کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The 1790s and 1890s both began as conservative periods of government fealty to business and finance.
[ترجمه گوگل]دهه های 1790 و 1890 هر دو به عنوان دوره های محافظه کارانه وفاداری دولت به تجارت و امور مالی آغاز شد
[ترجمه ترگمان]دهه های ۱۷۹۰ و ۱۸۹۰ هر دو به عنوان دوره های محافظه کارانه وفاداری دولت به تجارت و امور مالی آغاز شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They were subject to the warden's authority, and in some forests swore fealty to him.
[ترجمه گوگل]آنها تابع اقتدار نگهبان بودند و در برخی جنگل ها به او سوگند وفاداری می دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها به عنوان رئیس زندان صحبت می کردند و در بعضی از جنگل ها سوگند وفاداری یاد می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If he's trusted me I've never asked him to, and I've never promised him fealty.
[ترجمه گوگل]اگر او به من اعتماد داشته باشد هرگز از او نخواسته ام و هرگز به او قول وفاداری نداده ام
[ترجمه ترگمان]اگر او به من اعتماد داشت هرگز از او نخواسته بودم و هرگز به او قول وفاداری نداده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وفاداری (اسم)
loyalty, camaraderie, allegiance, fidelity, fealty, constancy, troth

بیعت (اسم)
allegiance, fealty, homage, vassalage

وظیفه شناسی (اسم)
loyalty, fealty, deontology

انگلیسی به انگلیسی

• loyalty, faithfulness
in former times, when someone swore fealty to their lord or ruler, they promised to be loyal to him or her.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Loyalty or allegiance, especially to a ruler or superior 🤝
🔍 مترادف: Loyalty
✅ مثال: The knight pledged fealty to his king, vowing to protect the realm at all costs.

بپرس