favoured

/ˈfeɪvər//ˈfeɪvə/

معنی: موفق
معانی دیگر: موردمساعدت، التفات یافته، طرف توجه، مقبول

جمله های نمونه

1. Brittany is a favoured holiday destination for families.
[ترجمه گوگل]بریتنی یک مقصد تعطیلات مورد علاقه برای خانواده ها است
[ترجمه ترگمان]برتانی یک مقصد تعطیلاتی محبوب برای خانواده ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Silva is favoured to win a medal in the marathon.
[ترجمه گوگل]سیلوا برای کسب مدال در ماراتن مورد علاقه است
[ترجمه ترگمان]سیلوا به خاطر کسب مدال در این مسابقه ماراتن مورد توجه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was favoured with great intelligence.
[ترجمه گوگل]او با هوش بسیار مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او از هوش و هوش سرشار برخوردار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In Ireland 83% of voters favoured EC membership in 197
[ترجمه گوگل]در ایرلند 83 درصد از رأی دهندگان از عضویت در اتحادیه اروپا در سال 197 حمایت کردند
[ترجمه ترگمان]در ایرلند ۸۳ % رای دهندگان به عضویت کمیسیون اروپایی در ۱۹۷ نفر رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Textile workers favoured protection because they feared an influx of cheap cloth.
[ترجمه گوگل]کارگران نساجی به دلیل ترس از هجوم پارچه‌های ارزان قیمت از حمایت حمایت می‌کردند
[ترجمه ترگمان]کارگران نساجی به دلیل ترس از هجوم لباس های ارزان قیمت، مورد حمایت قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The December weather favoured our voyage.
[ترجمه گوگل]آب و هوای دسامبر به سفر ما کمک کرد
[ترجمه ترگمان]هوای ماه دسامبر برای سفر ما مساعد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mickey favoured tight skirts with a hemline at the knee.
[ترجمه گوگل]میکی دامن‌های تنگ با خط لبه‌ای روی زانو را ترجیح می‌داد
[ترجمه ترگمان]و دامن تنگ میکی favoured را به زانو درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In those days these policies favoured men. That was the way of the world.
[ترجمه گوگل]در آن روزها این سیاست ها به نفع مردان بود این راه دنیا بود
[ترجمه ترگمان]در آن روزها این سیاست ها مورد علاقه مردان بودند این راه دنیا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ordinary workers in state industry, once favoured, suddenly found themselves at the bottom of the heap.
[ترجمه گوگل]کارگران معمولی در صنایع دولتی که زمانی مورد حمایت قرار می گرفتند، ناگهان خود را در ته پشته یافتند
[ترجمه ترگمان]کارگران معمولی در صنعت ایالتی که زمانی مورد توجه بودند ناگهان خود را در ته گودال یافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They organized an evening's entertainment for favoured customers.
[ترجمه گوگل]آنها یک شب سرگرمی برای مشتریان مورد علاقه ترتیب دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک سرگرمی عصر را برای مشتریان محبوب سازماندهی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. McIntosh favoured her with a smile.
[ترجمه گوگل]مک اینتاش با لبخند از او حمایت کرد
[ترجمه ترگمان]McIntosh لبخند زنان به او لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He favoured some individuals at the expense of others.
[ترجمه گوگل]او از برخی افراد به قیمت بهای دیگران حمایت می کرد
[ترجمه ترگمان]او برای برخی افراد با هزینه دیگران موافق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Textile workers favoured protection.
[ترجمه گوگل]کارگران نساجی طرفدار حمایت بودند
[ترجمه ترگمان]کارگران نساجی تحت حمایت قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Their house is in a very favoured position near the park.
[ترجمه گوگل]خانه آنها در موقعیت بسیار مطلوبی در نزدیکی پارک قرار دارد
[ترجمه ترگمان]خانه آن ها در یک موقعیت مناسب نزدیک پارک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She always felt that her parents favoured her brother.
[ترجمه گوگل]او همیشه احساس می کرد که پدر و مادرش به برادرش علاقه دارند
[ترجمه ترگمان]همیشه احساس می کرد که پدر و مادرش برادر او هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موفق (صفت)
prosperous, successful, favored, prospering, favoured

انگلیسی به انگلیسی

• preferred, favorite; having features of a particular kind (ill-favoured) (also favored)

پیشنهاد کاربران

ترجیح دادن – موافق بودن
مثال: He favoured the latter = او دومی را ترجیح داد
حقوق:منتفع شدن
نورچشمی ها
Blessed
مورد پسند واقع شدن
مطلوب، دلخواه
مقبول
طرفداری شده

بپرس