favorite

/ˈfeɪvərət//ˈfeɪvərət/

معنی: ندیمه، خاصگی، سوگلی، عزیز دردانه، برگزیده، مطلوب، محبوب
معانی دیگر: دلخواه، دلپسند، خواستنی، دوست داشتنی، به خواسته، پسند، (امریکا) تام الوداد، برخوردار از کلیه ی امتیازات ناشی از دوستی، (در مسابقات و انتخابات و غیره) دارای بیشترین احتمال بردن، بختمند، مخصوص

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person or thing treated with special favor.
مترادف: darling, jewel, pet, treasure
متضاد: bete noire
مشابه: choice, preference

(2) تعریف: a competitor thought to be the most likely winner.
مترادف: front-runner
مشابه: leader, pacesetter
صفت ( adjective )
• : تعریف: preferred over all others; held in the highest regard.
مترادف: pet, select
مشابه: choice, darling, fair-haired, ideal, popular

جمله های نمونه

1. my favorite dish
خوراک محبوب من

2. a most favorite nation
کشور برخوردار از امتیازات ویژه

3. iran's most favorite poet
محبوب ترین شاعر ایران

4. mashallah khan's favorite wife
زن سوگلی ماشاالله خان

5. calumny was his favorite weapon
حربه ی محبوب او تهمت و افترا بود.

6. it is a favorite tradition of theirs
آن یکی از سنت های محبوب آنان است.

7. what are your favorite studies?
رشته های تحصیلی مورد علاقه ی شما کدامند؟

8. what is your favorite food?
غذای مورد علاقه شما چیست ؟

9. what is your favorite fruit?
کدام میوه را از همه بیشتر دوست دارید؟

10. he writes articles, but his favorite medium of expression is poetry
او مقاله می نویسند ولی بیانگر محبوب او شعر است.

11. the spicy quality of our favorite teacher
ویژگی گیرای معلم محبوب ما

12. trees and waterfalls are a favorite theme for many painters
بن مایه ی محبوب بسیاری از نقاشان،درخت و آبشار است.

13. A sweet and lovely gift to my favorite teacher.
[ترجمه گوگل]هدیه ای شیرین و دوست داشتنی به معلم مورد علاقه ام
[ترجمه ترگمان]یک هدیه شیرین و دوست داشتنی برای معلم محبوب من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I want to be his favorite hello and his hardest goodbye.
[ترجمه النا] می خواهم سلام مورد علاقه و سخت ترین خداحافظی او باشم
|
[ترجمه گوگل]من می خواهم سلام مورد علاقه او و سخت ترین خداحافظی او باشم
[ترجمه ترگمان]من می خواهم سلام و hardest مورد علاقه او باشم و سخت ترین خداحافظی او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mark Twain is my favorite author.
[ترجمه گوگل]مارک تواین نویسنده مورد علاقه من است
[ترجمه ترگمان]مارک تواین، نویسنده مورد علاقه من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Spaghetti is one of my favorite foods.
[ترجمه Ss13881401] خوراک رشته فرنگی یکی از غذاهای مورد علاقه من است.
|
[ترجمه گوگل]اسپاگتی یکی از غذاهای مورد علاقه من است
[ترجمه ترگمان]اسپاگتی یکی از غذاهای محبوب من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. My favorite place in the entire world is right next to you.
[ترجمه گوگل]مکان مورد علاقه من در تمام دنیا درست در کنار شماست
[ترجمه ترگمان]مکان مورد علاقه من در کل دنیا درست کنار توست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Mathematics is her favorite subject.
[ترجمه گوگل]ریاضیات موضوع مورد علاقه اوست
[ترجمه ترگمان]ریاضیات موضوع مورد علاقه اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Oranges are my favorite fruit.
[ترجمه فاطمه رحمانی] پرتقال ها میوه محبوب من هستند
|
[ترجمه گوگل]پرتقال میوه مورد علاقه من است
[ترجمه ترگمان]پرتقال، میوه مورد علاقه من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Her favorite Beatitude is " Blessed are the meek for they shall inherit the earth ".
[ترجمه گوگل]سعادت مورد علاقه او این است: "خوشا به حال حلیمان که آنها زمین را به ارث خواهند برد"
[ترجمه ترگمان]Beatitude مورد علاقه او \"قرین عزت\" است، زیرا آن ها زمین را به ارث خواهند برد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. John was laid away in his favorite spot on the hill.
[ترجمه گوگل]جان در محل مورد علاقه خود در تپه خوابیده شد
[ترجمه ترگمان]جان روی تپه مورد علاقه اش قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ندیمه (اسم)
abigail, maid of honor, favorite, confidante, favourite, maid of honour

خاصگی (اسم)
favorite, favourite, repository, confidant, minion

سوگلی (اسم)
favorite, favourite, fair-headed boy

عزیز دردانه (اسم)
favorite, favourite, minion

برگزیده (صفت)
favorite, picked, choice, selective, select, chosen

مطلوب (صفت)
favorite, desirable, favorable, demanded, desired, eligible, needed, sought

محبوب (صفت)
favorite, honey, lovable, loveable, lovesome, dear, beloved, popular, loved, cherished, darling, intimate, precious, treasured

انگلیسی به انگلیسی

• preference; best loved person, best loved object; contestant considered to have the best chance of winning
preferred above others; liked or loved above others

پیشنهاد کاربران

باب طبع
نور چشمی
سوگلی
مورد علاقه، محبوب
مثال: Pizza is my favorite food.
پیتزا غذای مورد علاقه من است.
favorite = liking = preference = priority
favorite: مورد علاقه
شانس اول برنده شدن
چرا همه یک معنا رو نوشتن؟ اگه معنای جدیدی دارید بگید وگرنه سایت رو با معنی های تکراری تون پر نکنید.
محبوب
ice cream is now one of america's favorite dessert
چیزی که مورد علاقه خودمون هست و دوستش داریم
دلخواه
Behind every favourite song there's an untold story. این چی میشه میشه لطف بگیم
علاقه مورد علاقه
Zari عزیز معنی این جمله ای که گفتید میشه:👇🏻
Your voice is my favorite sound:✨👇🏻
صدای شما صدای مورد علاقه ی من است
Favorite یعنی مورد علاقه دوستان
Your voice is my favorite sound
معنی این چی میشه میشه بگین
Your voice is my favorite sound
معنی این چی میشه میشه یکیتون بگه بهم ممنون
صفت favorite به معنای مورد علاقه
صفت favorite به معنای مورد علاقه به چیزها یا افرادی اطلاق می گردد که از بین مجموعه ای از افراد یا چیزها بیشتر مورد پسند افراد باشند. مثلا:
it's one of my favorite movies ( این یکی از فیلم های مورد علاقه من است. )
...
[مشاهده متن کامل]

?who is your favorite writer ( نویسنده مورد علاقه شما کیست؟ )
منبع: سایت بیاموز

If you're favorite thing or someone is your favorite so you like it alot
مورد علاقه ؛ مدعی برنده شدن
# Mark Twain is my favorite author
# Spaghetti is one of my favorite foods
# Chocolate chip cookies are my favourites
# He is the favourite in the race
# Brazil are favourites to win this year's World Cup
Favorite=مورد علاقه
مثال=?What's my favorite toy
بازی مورد علاقه ات چیه؟
دلخواه ، مورد علاقه
تبعیض یا تعصب داشتن درمورد چیزی
Favourite:بریتانیایی
و
Favorite: آمریکایی
اما تلفظ یکیه
دلخواه ، پسندیده ، مورد پسند ، مورد علاقه ،
علاقه ، و. . . . . . . .
Favoriteبه معنی دوست داستن چیزی مثلا میگه . . My favorite animal is dog. .
میگه من حیوان مورد علاقه ام سگ هست
My favorite color is pink
رنگ▪️ مورد علاقه ▪️من صورتی است
➖➖➖➖
مدعی
real madrid is favorite to win the champions league
Donald Trump is favorite to win presidential enlections
مورد علاقه / محبوب
Favorite به فارسی مورد علاقه
برای مثال my favorite game is jumping rop
=معنی ( بازی مورد علاقه من طناب زدن است )

ماندنی، زنده،
مورد علاقــه _محبـــوب
دل انگیز
مورد علاقه : favorite
مثال
ورزش مورد علاقه
favorite sport

این واژه هندو - اروپایی ست و هاوَند ( برابر=معادل ) آن در زبان ما " گَهراد" ( favor ) از ریشه پارتی گهرادَنیفت ( favorite ) می باشد. ( Gahraadanift )
مورد علاقه
مورد پسند
مورد علاقه ، دوست داشتن
مورد پسند
مورد علاقه
چیزی رو دوست داشتن
مثال:
favorite food
یعنی غذای مورد علاقه
موردپسند

مورد علاقه ، محبوب
دلخواه - دلپسند - خواستی - علاقه - دوست داشتنی - مخصوص - علاقه مندی
علاقه مندی، علاقه، دوست داشتن
Your favorite is what you love to eat , drink, wear, buy . . . more than other things
چیز مورد علاقه . دوست داشتنی برای خود . خاص و مد نظر خود
favorite
مورد علاقه، دوست داشتنی
مورد علاقه ، دوست داشتنی
مورد پسند، مورد علاقه
Your favorite is what you like more than other things
A person that you like more than the others

مورد توجه و چیزی که ما از بین همجنسان آن برگزیده ایم و مورد علاقه ی ماست. . . چیزی که برای نا دلنشین است
به معنای دوست داشتنی، مورد علاقه، چیزی که ما اون رو دوست داریم
چیزی که دوستش داریم
علاقه، مورد علاقه
دوست داشتنی
مورد علاقه
به معنی مورد علاقه، دلخواه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٢)

بپرس