1. The Chief was left speechless by this fatuous remark.
[ترجمه گوگل]رئیس از این سخنان واهی لال شد
[ترجمه ترگمان]رئیس با شنیدن این اظهارات احمقانه ساکت مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Let the fatuous sun shine by itself and let's head for the moon.
[ترجمه گوگل]بگذار خورشید فریبنده خودش بدرخشد و به سمت ماه برویم
[ترجمه ترگمان]بگذار خورشید احمقانه خورشید خودش را روشن کند و سر ماه را برای ماه روشن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Others ask them fatuous questions such as whether beds are comfortable or whether they like their teachers.
[ترجمه گوگل]دیگران از آنها سؤالات احمقانه ای می پرسند، مانند اینکه آیا تخت خواب راحت است یا معلمان خود را دوست دارند
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر از آن ها سوال احمقانه ای مانند اینکه آیا تخت ها راحت هستند و چه آن ها دوست دارند، سوال می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Hence the portentous, and even fatuous slogan which towered each year in brightest blue above the rostrum.
[ترجمه گوگل]از این رو شعار سرسام آور و حتی فریبنده ای که هر سال با درخشان ترین آبی بر فراز منبر برجست
[ترجمه ترگمان]از این رو، این شعار portentous و حتی احمقانه که هر سال در درخشان ترین رنگ آبی بالای منبر قرار داشت، به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. What a fatuous remark!
6. It's no good making fatuous suggestions . . . It would be better if you concentrated on sewing some buttons on my shirts.
[ترجمه گوگل]خوب نیست پیشنهادهای فریبنده بدهید بهتر است روی دوختن چند دکمه روی پیراهن من تمرکز کنید
[ترجمه ترگمان]برای دوختن چند تا دکمه روی پیراهن من تمرکز کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Hesitating, Eline pushed open the door, it seemed fatuous to knock, a foolish act of politeness in the circumstances.
[ترجمه گوگل]الین با تردید در را باز کرد، در زدن احمقانه به نظر می رسید، یک رفتار احمقانه از ادب در آن شرایط
[ترجمه ترگمان]Hesitating، Eline، در را باز کرد، به نظر احمقانه می رسید که در این شرایط، یک عمل احمقانه ادب را رعایت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Made some fatuous comment about using the smaller car.
[ترجمه گوگل]در مورد استفاده از خودروی کوچکتر اظهار نظر موهومی کرد
[ترجمه ترگمان]در مورد استفاده از اتومبیل کوچک تر توضیحی احمقانه به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He may be conceited, illmannered, fatuous.
[ترجمه گوگل]او ممکن است متکبر، بد اخلاق، فریبکار باشد
[ترجمه ترگمان]ممکن است خودخواه باشد، illmannered، احمقانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The fatuous Count Schwerin von Krosigk too.
[ترجمه گوگل]کنت دیوانه شورین فون کروسیگ نیز
[ترجمه ترگمان]The fatuous نیز ون Krosigk
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A fatuous and self - indulgent ruler wouldn't spend much time reading and replying to memorials.
[ترجمه گوگل]یک حاکم حیله گر و خودسر وقت زیادی را صرف خواندن و پاسخ به یادبودها نمی کند
[ترجمه ترگمان]یک خط کش احمقانه و self زمان زیادی را صرف خواندن و پاسخ به مراسم های یادبود نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Television commercials seem more smug and fatuous than ever.
[ترجمه گوگل]تبلیغات تلویزیونی بیش از هر زمان دیگری از خود راضی و فریبنده به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]تبلیغات تلویزیونی بیش از هر زمان احمقانه و احمقانه به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This kind besotted, fatuous manner, was precisely Dickens must the bourgeoisie ruler then take warning.
[ترجمه گوگل]دیکنز باید حاکم بورژوازی را به این شیوه احمقانه و فریبنده اخطار دهد
[ترجمه ترگمان]این نوع احمقانه و احمقانه، درست مثل دیکنز باید حاکمان بورژوازی را به خطر می انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The current reigning emperor is fatuous and self - indulgent, he just hunts in the hunting enclosure everyday.
[ترجمه گوگل]امپراطور کنونی حیله گر و خودسر است، او فقط هر روز در محوطه شکار شکار می کند
[ترجمه ترگمان]امپراتور کنونی فعلی، احمقانه و self است، او فقط در محوطه شکار هر روز شکار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید