fatherhood

/ˈfɑːðərˌhʊd//ˈfɑːðəhʊd/

معنی: پدری، اصل، اصلیت
معانی دیگر: منشاء

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state or fact of being a father.

(2) تعریف: the qualities of a father.

جمله های نمونه

1. Fatherhood had been thrust on him.
[ترجمه گوگل]پدری به او تحمیل شده بود
[ترجمه ترگمان]پدرانه به او حمله کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I see fatherhood as a chance to turn over a new leaf.
[ترجمه گوگل]من پدر شدن را فرصتی برای ورق زدن برگ جدید می دانم
[ترجمه ترگمان]من پدر بودن رو به عنوان یه شانس برای تبدیل شدن به یه برگ جدید می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They both have learnt that ambition and successful fatherhood can be mutually exclusive.
[ترجمه گوگل]آنها هر دو آموخته اند که جاه طلبی و پدری موفق می توانند متقابل باشند
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها فهمیده اند که جاه طلبی و پدری موفق می تواند متقابلا انحصاری باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Fatherhood doesn't immediately spring to mind when you think of James.
[ترجمه مائده مداح] وقتی به جیمز فکر می کنی، پدر بودن سریع به ذهن نمی آید.
|
[ترجمه گوگل]وقتی به جیمز فکر می کنید، پدر بودن بلافاصله به ذهنتان خطور نمی کند
[ترجمه ترگمان]وقتی فکر می کنی به جیمز فکر می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fatherhood seems to have brought out the caring side of him.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که پدری جنبه مراقبتی او را نشان داده است
[ترجمه ترگمان] بنظر میاد که
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He took to fatherhood like a duck to water.
[ترجمه گوگل]او مانند اردک به آب به پدری رسید
[ترجمه ترگمان]او را مثل اردک به سوی آب برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Geoff has launched himself into fatherhood with great enthusiasm.
[ترجمه گوگل]جف با اشتیاق فراوان خود را به پدر شدن راه انداخته است
[ترجمه ترگمان]جف خود را با شور و شوق بسیار به سمت پدری سوق داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The idea of fatherhood frightens me.
[ترجمه گوگل]ایده پدر شدن من را می ترساند
[ترجمه ترگمان]فکر پدر بودن مرا می ترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The responsibilites of fatherhood are many.
[ترجمه گوگل]مسئولیت های پدری زیاد است
[ترجمه ترگمان]The پدری، افراد زیادی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Martin was so delighted at the idea of fatherhood that he became lovely and loving again, even drank less.
[ترجمه گوگل]مارتین آنقدر از ایده پدر شدن خوشحال شد که دوباره دوست داشتنی و دوست داشتنی شد، حتی کمتر مشروب نوشید
[ترجمه ترگمان]مارتین به این نتیجه رسید که او دوباره دوست داشتنی و دوست داشتنی شده است و حتی کم تر مشروب می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fatherhood has been the greatest challenge of my life.
[ترجمه گوگل]پدر بودن بزرگترین چالش زندگی من بوده است
[ترجمه ترگمان] پدرانه بهترین چالش زندگی من بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jerry doesn't take the responsibilities of fatherhood very seriously.
[ترجمه گوگل]جری مسئولیت های پدری را خیلی جدی نمی گیرد
[ترجمه ترگمان]جری مسئولیت پدری را بسیار جدی نمی گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He drew the line at fatherhood.
[ترجمه گوگل]او خط پدری را ترسیم کرد
[ترجمه ترگمان]او خط را به طرف پدر شدن کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The psychoanalyst Sam Osherson theorizes that fatherhood threatens the very structure of male psychology.
[ترجمه گوگل]سام اوشرسون روانکاو نظریه پردازی می کند که پدر بودن ساختار روانشناسی مردانه را تهدید می کند
[ترجمه ترگمان]تحلیلگر، \"سام Osherson theorizes\" می گوید که \"پدری\" ساختار روانشناسی مرد را تهدید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Fatherhood is a lifelong responsibility.
[ترجمه گوگل]پدر شدن یک مسئولیت مادام العمر است
[ترجمه ترگمان]Fatherhood یک مسئولیت مادام العمر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پدری (اسم)
fatherhood, patronymic, parenthood

اصل (اسم)
point, quintessence, inception, principle, real, maxim, axiom, germ, origin, root, stem, radical, element, strain, authorship, provenance, fatherhood, paternity, mother, motif, principium, rootstock

اصلیت (اسم)
identity, reality, inherence, inherency, fatherhood, paternity

انگلیسی به انگلیسی

• position or duties of a father
fatherhood is the state of being a father.

پیشنهاد کاربران

پدرانگی
موضع پدر بودن
He's also clearly an awful parent, though he claims to love fatherhood
پدرانه
You do not have a fatherhood
پدر کشی ندارین که

بپرس