fathead

1. According to the doctors interviewed for "Fathead", the lipid hypothesis is "bogus".

[ترجمه گوگل]به گفته پزشکانی که برای "Fathead" مصاحبه کرده اند، فرضیه لیپیدها "جعلی" است
[ترجمه ترگمان]طبق گفته پزشکانی که برای \"fathead\" مصاحبه کرده اند، فرضیه چربی \"جعلی\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A year later, the male fathead minnows were producing eggs and had largely stopped reproducing.

[ترجمه گوگل]یک سال بعد، مینوهای چاق نر در حال تولید تخم بودند و تا حد زیادی تولید مثل را متوقف کردند
[ترجمه ترگمان]یک سال بعد، fathead minnows نر تخم مرغ تولید کردند و تا حد زیادی تولید مثل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Affectionately nicknamed "Mr. Blobby, " this fathead sculpin fish was discovered in 200in New Zealand during a Census of Marine Life expedition, according to the Australian Museum in Sydney.

[ترجمه گوگل]بر اساس گزارش موزه استرالیا در سیدنی، این ماهی تندیس کله چاق با نام مستعار "آقای بلوبی" در سال 200 در نیوزیلند در طی یک سرشماری از زندگی دریایی کشف شد
[ترجمه ترگمان]طبق گفته موزه استرالیا در سیدنی، این ماهی fathead با نام مستعار \"آقای blobby\" در سال ۲۰۰ میلادی در نیوزیلند کشف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Over the weekend, I watched " Fathead", a documentary produced in reaction to Morgan Spurlock's "Super Size Me".

[ترجمه گوگل]در آخر هفته، مستند "Fathead" را تماشا کردم که در واکنش به فیلم "Super Size Me" مورگان اسپورلاک تولید شد
[ترجمه ترگمان]در آخر هفته، من فیلم \"fathead\" را تماشا کردم، مستندی که در واکنش به \"من سوپر Size\" نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is a fathead.

[ترجمه گوگل]او یک چاق است
[ترجمه ترگمان] اون یه \"fathead\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She appropriated slapstick and hyperbole to the delicious purpose of lampooning the fathead who made her life miserable.

[ترجمه گوگل]او تخطئه و هذیان را به هدف لذیذ لمپن کردن مرد چاقی که زندگی او را بدبخت کرده بود اختصاص داد
[ترجمه ترگمان]او از استهزا و اغراق استفاده می کرد تا به این هدف دلنشین lampooning، که زندگیش را بدبخت کرده بود، قناعت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A few days later Modigliani set him straight: My dear Friend, You're a fathead who doesn't understand a joke.

[ترجمه گوگل]چند روز بعد مودیلیانی به او گفت: دوست عزیزم، تو آدم چاقی هستی که شوخی نمی فهمی
[ترجمه ترگمان]چند روز بعد او را صاف کرد و گفت: دوست عزیزم، تو مردی هستی که از شوخی سر در نمی آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But the population plunged in the smallest fish species, the fathead minnow.

[ترجمه گوگل]اما جمعیت در کوچکترین گونه ماهی، مینوی چاق، کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]اما جمعیت به کوچک ترین گونه ماهی، یعنی fathead minnow، فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A collection of a hundred great brains makes one big fathead.

[ترجمه گوگل]مجموعه ای از صد مغز بزرگ، یک فرد را چاق می کند
[ترجمه ترگمان]یک مجموعه از صدها مغز بزرگ یک fathead بزرگ را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The researchers also found that the chloride-laced water samples were toxic to two endemic species—the fathead minnow and a water flea.

[ترجمه گوگل]محققان همچنین دریافتند که نمونه‌های آب حاوی کلرید برای دو گونه بومی سمی بودند - مینای چاق و یک کک آبی
[ترجمه ترگمان]پژوهشگران همچنین دریافتند که نمونه های آب با نفوذ کلرید برای دو گونه بومی سمی بودند - the minnow و یک کهنه فروشان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The overall predictive accuracy of the classification models using support vector machine were 9 9% for the fathead minnow test set and 9 0% for the honey bee test set.

[ترجمه گوگل]دقت پیش‌بینی کلی مدل‌های طبقه‌بندی با استفاده از ماشین بردار پشتیبان برای مجموعه تست میناو 9% و برای مجموعه تست زنبور عسل 9% بود
[ترجمه ترگمان]دقت پیش بینی کلی مدل های طبقه بندی با استفاده از ماشین بردار پشتیبان ۹ % برای مجموعه تست fathead minnow و ۹ ۰ % برای مجموعه تست زنبور عسل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

بررسی کلمه

جمله های نمونه

انگلیسی به انگلیسی

پیشنهاد کاربران

بپرس