1. he was fated to die young
قسمت او این بود که جوانمرگ شود.
2. Maybe for those that have been missed,they are fated to be this way.
[ترجمه گوگل]شاید برای کسانی که دلتنگ شده اند، سرنوشتشان این است که اینگونه باشند
[ترجمه ترگمان]شاید برای کسانی که از دست رفته باشند، مقدر است که از این طرف باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. It was fated that we should fail.
4. It is fated that I meet you. It is my choice that we become friends and it is an accident that I love you.
[ترجمه گوگل]تقدیر این است که با شما ملاقات کنم این انتخاب من است که با هم دوست شویم و این یک اتفاق است که شما را دوست دارم
[ترجمه ترگمان]مقدر است که من شما را ملاقات کنم این انتخاب من است که ما با هم دوست می شویم و این یک تصادف است که من شما را دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It was fated that they should fail.
[ترجمه گوگل]سرنوشت این بود که آنها شکست بخورند
[ترجمه ترگمان]مقدر بود که آن ها شکست بخورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He was fated to die in poverty.
[ترجمه گوگل]سرنوشت او این بود که در فقر بمیرد
[ترجمه ترگمان]مقدر بود که در فقر بمیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We were fated never to meet again.
[ترجمه گوگل]سرنوشت ما این بود که دیگر هرگز همدیگر را ملاقات نکنیم
[ترجمه ترگمان]ما مقدر شده بودیم که دیگر یکدیگر را نبینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The ill fated ship was sent off course into shallow waters and rammed by another vessel.
[ترجمه گوگل]کشتی بدبخت از مسیر خود به داخل آب های کم عمق فرستاده شد و توسط کشتی دیگری برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]کشتی fated را به آب های کم عمق تبعید کردند و در یک کشتی دیگر فرو رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I'm fated to spend my last years in an old folks' home.
[ترجمه گوگل]سرنوشتم این است که سالهای آخر عمرم را در خانه قدیمی بگذرانم
[ترجمه ترگمان]مقدر است که آخرین سال های عمر خود را در خانه سالمندان بگذرانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He believes that everything in life is fated.
[ترجمه گوگل]او معتقد است که همه چیز در زندگی سرنوشت ساز است
[ترجمه ترگمان]او معتقد است که همه چیز در زندگی مقدر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. You and I were fated to meet.
12. But he was still fated not to complete his voyage without problems.
[ترجمه گوگل]اما همچنان سرنوشت او این بود که سفر خود را بدون مشکل به پایان نرساند
[ترجمه ترگمان]اما هنوز مقدر بود که سفر خود را بدون دردسر کامل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. These two are destined for one another-and fated to deliver one of the worst scripts in recent memory.
[ترجمه گوگل]این دو برای یکدیگر مقدر شدهاند و سرنوشتشان این است که یکی از بدترین فیلمنامههای اخیر را ارائه کنند
[ترجمه ترگمان]این دو برای یکدیگر مقدر شده اند - و مقدر است که یکی از بدترین خط های موجود در حافظه اخیر را تحویل دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Maybe it was already fated that I should fall from a window ledge.
[ترجمه گوگل]شاید از قبل تقدیر شده بود که از طاقچه پنجره بیفتم
[ترجمه ترگمان]شاید از همین پیش مقدر شده بود که من از لبه پنجره پایین بیفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید