fastener

/ˈfæsənər//ˈfɑːsnə/

معنی: بست، چفت
معانی دیگر: (شخص یا وسیله) چسبان، وصل کننده، سفت کننده، قلاب، گیره، بند، دکمه، بستگر، ماسنده، ماسگر، نگهدار، ماسانگر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: something used to fasten, such as a clip, button, pin, latch, or the like.

جمله های نمونه

1. Her hair was entangled in the fastener.
[ترجمه گوگل]موهایش در گیره گیر کرده بود
[ترجمه ترگمان]موهایش در بند بند گره خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These earrings snap on with special fastener.
[ترجمه گوگل]این گوشواره ها با بست مخصوص محکم می شوند
[ترجمه ترگمان] این گوشواره ها با بند مخصوص قطع میشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The fastener on her skirt broke.
[ترجمه گوگل]بست روی دامنش شکست
[ترجمه ترگمان]The در دامن زن درهم شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In addition, we are incorporator of the Global Fastener Alliance, an international cooperation of specialists in the field of fastening technology.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، ما یکی از موسسات اتحادیه جهانی بست، یک همکاری بین المللی از متخصصان در زمینه فناوری بست هستیم
[ترجمه ترگمان]به علاوه، ما incorporator از اتحاد جهانی Fastener، هم کاری بین المللی متخصصان در زمینه چفت کردن فن آوری هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This product is not designed with a fastener connector. You can press the backside shaft of top cover into the trestle of lower cap directly.
[ترجمه گوگل]این محصول با اتصال دهنده طراحی نشده است می توانید محور پشتی درپوش بالایی را مستقیماً به قسمت پایینی درپوش پایین فشار دهید
[ترجمه ترگمان]این محصول با بست اتصال بسته طراحی نشده است شما می توانید به طور مستقیم سرپوش پشتی را بر روی سه پایه پایین قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Install push - in fastener holding center of fascia to rear closure panel.
[ترجمه گوگل]فشار - در مرکز نگهدارنده بست فاسیا به پانل بسته شدن عقب را نصب کنید
[ترجمه ترگمان]فشار را نصب کنید - در بند نگه داشتن حلقه کمر برای قسمت بسته شدن عقب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It has clamping fastener to separate the inner cavity into two parts, one for sodium thiosulphate and the other for ammonium nitrate.
[ترجمه گوگل]دارای بست گیره ای برای جدا کردن حفره داخلی به دو قسمت، یکی برای تیوسولفات سدیم و دیگری برای نیترات آمونیوم
[ترجمه ترگمان]او بست بسته داخلی را به دو بخش تقسیم می کند که یکی برای سدیم thiosulphate و دیگری برای نیترات آمونیوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A fastener slides along and fastens the hooks together.
[ترجمه گوگل]یک بست در امتداد می لغزد و قلاب ها را به هم محکم می کند
[ترجمه ترگمان]بست fastener را بست و قلاب ها را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sadly, the original zip fastener, invented in 1893 by Whitcomb L.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، زیپ بست اصلی، که در سال 1893 توسط Whitcomb L اختراع شد
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، fastener در سال ۱۸۹۳ توسط Whitcomb ل اختراع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Case Hardened : a case hardened fastener is a fastener of ferrous material having a surface which has been made harder than the core.
[ترجمه گوگل]مورد سخت شده: بست سخت شده با کیس یک بست از مواد آهنی است که سطحی سخت تر از هسته دارد
[ترجمه ترگمان]مورد Hardened: پرونده ای که بست بسته شده است بست ماده آهنی دارد که سطحی دارد که از هسته سخت تر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Threaded fastener is the important type among all the fasteners.
[ترجمه گوگل]بست رزوه ای نوع مهمی در بین تمام بست ها است
[ترجمه ترگمان]Threaded بست در میان تمام اتصالات از نوع مهمی برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. SU1250 series conveyer belt fastener is used early, It has double and staggered staples.
[ترجمه گوگل]بست تسمه نقاله سری SU1250 زود استفاده می شود، دارای منگنه های دوتایی و تکان دهنده است
[ترجمه ترگمان]fastener series کمربند SU۱۲۵۰ در اوایل ماه مه مورد استفاده قرار می گیرد و double و staples staggered را به خود اختصاص داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He called the zipper a slide fastener.
[ترجمه گوگل]او زیپ را یک بست کشویی نامید
[ترجمه ترگمان]زنگ زد به زیپ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Quick Release Fastener: for fixing of f . i . side panels.
[ترجمه گوگل]اتصال دهنده سریع: برای تثبیت f من پانل های جانبی
[ترجمه ترگمان] سریع fastener رو آزاد کن برای درست کردن اف من panels فرعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The belt fastener is of strong fastening force and wide application.
[ترجمه گوگل]بست تسمه از نیروی محکم و کاربرد گسترده ای برخوردار است
[ترجمه ترگمان]بست بست شامل محکم کردن نیرو و کاربرد گسترده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بست (اسم)
connector, girth, fastening, bracket, fastener, holder, outrigger

چفت (اسم)
snap, latch, hasp, lid, fastening, fastener, doorknob, trellis, snick, holdfast

تخصصی

[عمران و معماری] متصل کننده
[زمین شناسی] بست، اتصال
[ریاضیات] بست، خار، نگهدارنده، گیره، چفت، محکم کننده

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing which attaches, person or thing which fastens
a fastener is a device such as a button, zip, or safety pin that fastens something, especially clothing.

پیشنهاد کاربران

از تذکر جناب آقای تقی قیصری کمال تشکر و امتنان را دارم، اما دوستان توجه داشته باشید که بنده دیدگاه خودم را با توجه به مطالعاتی که داشته ام و تحربیاتی که آموخته ام نگارش کرده ام و اصراری بر پدیرش از طرف دوستان ندارم.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین بنده سعی کرده ام تا جایی ممکن از نوشتن ترجمه های مختصر اجتناب کنم و بیشتر به تعریف آنها بپردازم تا شاید و در صورت امکان راه روشنی برای بقیه دوستان باشد.

[مهندسی مکانیک] در مبحث اتصالات طیف گسترده ای از افزارها اعم از پیچ ( مهره، واشر، پین، اشپیل، خار، اینسرت، . . . ) ، خاموت، بست، آنکر، میخ، پرچ، جوش، لحیم، و مانند آنها که دو یا چند شیئ، سطح، قطعه را به صورت بازشدنی ( پیچ ) یا بازنشدنی ( پرچ، جوش ) به هم وصل و آنها را به هم محکم می کند fastener گفته می شود. در بعضی از کتاب ها �چسب ها� را هم جزو �بست افزار�ها قرار می دهند ولی در بعضی دیگر آنها را در دو گروه �بست افزار�ها و �چسب�ها طبقه بندی می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

معادل مناسبی در فارسی در این بافتار به چشمم نخورده است. با توجه با کارکرد این ابزارهای واژه های �اتصاله�، �اتصال افزار�، یا �بست افزار� را به عنوان معادل این وازه پیش نهاد می کنم.
از آنجا که ردیف کردن تعدادی معادل از وازه نامه های دیگر بدون تفکیک حوزه ی معنایی آنها، به غنی شدن این واژه نامه کمکی نمی کند. پیش نهاد می کنم کاربران هنگام ارائه ی معادل برای وازه ها بافتار یا حوزه ی کاربرد آن واژه را هم ذکر کنند چون واژه ها در بافتارهای مختلف، معانی و معادل های مختلفی دارند. هم چنین پیش نهاد می کنم در صورت وجود، اول �معادل�ها را بنویسند، بعد اگر لازم است توضیحی در باره ی آنها بدهند، و نهایتاً مثالی متنی یا تصویری برای آن ارائه کنند مثال:
spindle
[ماشین افزار] اسپیندل؛ محور خروجی ماشین افزار
[نساجی] ۱ - دوک؛ ۲ - ماسوره
[درودگری] پایه ی دوکی؛ پایه ی صندلی یا میز و مانند آنها که به صورت ساق انسان یا دوک ( مخروط ) خراطی شده است
[زیست شناسی] دوکی: دوک سان؛ زوائد رشته ای و دوکی شکل میکرواورگانسیم هایی مانند کلستریدیوم
[مهندسی مکانیک] زبانه؛ زبانه ی قفل

fastener
fastener ( n ) ( f�sənər ) ( also fastening ) =a device, such as a button or a zipper, used to close a piece of clothing; a device used to close a window, bag, etc. tightly
fastener
US
( UK fastening )
a device on a window, door, box, etc. for keeping it closed
انگلیسی امریکایی
وسیله ای روی پنجره، در، جعبه و غیره برای بسته نگه داشتن آن، چفت
fastener
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/fastener
آقای محمدرضا علم طلب: ظاهراً شما این جمله را از جایی ترجمه کرده اید و احتمالاً واژه ی �secure� را �ایمن� ترجمه کرده اید درحالی که در این بافتار به مفهومی نزدیک به �سفت کردن� یا �ثابت کردن� به کار رفته
...
[مشاهده متن کامل]
است. دوم این که در متون عمومی فرق �secure� و �safe� این است که معنی اولی �امن� و معنی دومی �ایمن� است.

ابزار یا وسیله ای که چیزی را می بندد یا آن را ایمن می کند.
سر زیپ
پیچ و مهره و پرچ و ریوت و . . . مورد استفاده در بدنه و موتور هواپیما
چفت و بست

بپرس