fastball

/ˈfæstˌbɒl//ˈfæstˌbɒl/

(بیس بال) گوی پرتاب شده با تندی زیاد (و مسیر راست)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in baseball, a high-speed pitch usu. thrown straight.

جمله های نمونه

1. Martinez had good velocity on his fastball.
[ترجمه گوگل]مارتینز در توپ سریع خود سرعت خوبی داشت
[ترجمه ترگمان]مارتینز سرعت خوبی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Jack managed to bunt the fastball.
[ترجمه گوگل]جک موفق شد توپ سریع را بند بیاورد
[ترجمه ترگمان] جک \"تونست توپ رو بگیره\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The pitcher wound up and let loose a fastball.
[ترجمه گوگل]پارچ پیچ خورد و توپ سریعی را رها کرد
[ترجمه ترگمان]پارچ به توپ ضربه زد و توپ را شل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Certainly both Sloan and Fastball were obvious picks to open for Matthew Sweet, and would have made a great triple bill.
[ترجمه گوگل]مطمئناً اسلون و فستبال هر دو گزینه‌های واضحی بودند که برای متیو سویت باز می‌شدند و می‌توانستند حساب سه‌گانه‌ای عالی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]مسلما هر دو اسلون و Fastball را برای باز کردن باب شیرین انتخاب می کرد و صورت حسابش را سه برابر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But Leskanic brought a first-pitch, hit-me fastball down the pipe.
[ترجمه گوگل]اما لسکانیچ یک توپ سریع در زمین اول را به زمین آورد
[ترجمه ترگمان]اما \"Leskanic\" اولین پرتاب توپ رو آورد و منو به سمت لوله قایق پرت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He added a cut fastball and a change-up to go with the fastball, slider and forkball that carried him earlier.
[ترجمه گوگل]او یک توپ سریع برش و یک تعویض برای استفاده از فستبال، لغزنده و فورکبال که قبلا او را حمل می کرد، اضافه کرد
[ترجمه ترگمان]او یک fastball کوتاه و یک تغییر را اضافه کرد تا با the، اسلایدر و forkball که او را زودتر حمل می کرد، برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Key dropped down for a sidearm fastball with two strikes, but he left it up around the chin.
[ترجمه گوگل]کی برای یک توپ سریع با بازو کناری با دو ضربه به زمین افتاد، اما آن را در اطراف چانه رها کرد
[ترجمه ترگمان]کلیدی با دو ضربه توپ به توپ ضربه زد، اما او آن را دور چانه اش جا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sabathia has a fastball in the high 90s and good command of a curveball and changeup.
[ترجمه گوگل]ساباثیا در دهه 90 یک توپ سریع و تسلط خوبی به توپ های منحنی و تعویض آپ دارد
[ترجمه ترگمان]Sabathia دارای یک fastball در دهه ۹۰ و فرماندهی خوب یک curveball و changeup است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He can overpower hitters with his fastball or fool them with his off-speed stuff.
[ترجمه گوگل]او می تواند با توپ سریع خود بر مهاجمان غلبه کند یا با چیزهای بدون سرعت خود آنها را فریب دهد
[ترجمه ترگمان]او می تواند hitters را شکست دهد یا آن ها را با سرعت حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mark Wohlers has a howling fastball and a big body.
[ترجمه گوگل]مارک وولرز یک توپ سریع زوزه کش و بدن بزرگی دارد
[ترجمه ترگمان]مارک Wohlers \"توپ بازدارنده و یه جسم بزرگ داره\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Paige had long lost his overpowering fastball and could only throw sidearm, yet he had retained his remarkable control.
[ترجمه گوگل]پیج مدت‌ها بود که توپ سریع خود را از دست داده بود و فقط می‌توانست اسلحه بغل پرتاب کند، با این حال کنترل قابل توجه خود را حفظ کرده بود
[ترجمه ترگمان]پیج خیلی طول کشیده بود و تنها می توانست اسلحه کمری خود را از دست بدهد، با این حال کنترل remarkable را حفظ کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Give me a fastball every day of the week, and twice on Sundays.
[ترجمه گوگل]هر روز هفته و دوبار یکشنبه ها یک فستبال به من بدهید
[ترجمه ترگمان]هر روز در روزه ای یکشنبه توپ را به من بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But his regular four - seam fastball is legit, too.
[ترجمه گوگل]اما فستبال چهار درز معمولی او نیز قانونی است
[ترجمه ترگمان]اما این ضربه محکم به توپ بود و توپ فعال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Kuroda throws a two - and four - fastball, a splitter and a slider that has been called a shuuto.
[ترجمه گوگل]کورودا یک توپ سریع دو و چهار، یک اسپلیتر و یک لغزنده پرتاب می کند که شوتو نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]کورودا دو و چهار -، یک شکاف دهنده و یک اسلایدر را پرتاب می کند که a نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Occasionally, he'll throw a split - fingered fastball, too.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، او یک توپ سریع نیز پرتاب می کند
[ترجمه ترگمان]گهگاه او هم می تواند توپ را از خودش دور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• ball pitched at top speed (baseball)

پیشنهاد کاربران

سریع ترین پرتاب توپ توسط پرتاب کننده در بازی بیس بال

بپرس