fascinate

/ˈfæsəˌnet//ˈfæsɪneɪt/

معنی: مجذوب کردن، شیفتن، افسون کردن، سحر کردن، شیدا کردن، دلربایی کردن
معانی دیگر: (با نگاه عمیق یا با ترساندن) مات و مبهوت کردن، خیره کردن، سرجای خود میخکوب کردن، (کاملا) جلب کردن، (در اصل) سحر کردن، جادو کردن، طلسم کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fascinates, fascinating, fascinated
(1) تعریف: to capture and hold the attention and interest of; spellbind.
مترادف: allure, bewitch, captivate, charm, enthrall, grip, spellbind
مشابه: attract, enchant, engross, entrance, hold, hypnotize, interest, intrigue, magnetize, mesmerize, rivet

- Insects fascinated him as a child, and he would spend hours collecting and studying them.
[ترجمه روناک] حشرات، او را مانند یک کودک جذب کرده، و او ساعتها وقتش را صرف جمع آوری و مطالعه روی آنها میکند.
|
[ترجمه گوگل] حشرات در کودکی او را مجذوب خود می کردند و ساعت ها به جمع آوری و مطالعه آنها می پرداخت
[ترجمه ترگمان] حشرات او را به عنوان یک کودک جذب کرده بودند و او ساعت ها صرف جمع آوری و مطالعه آن ها می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Many people are fascinated by crime, especially the crime of murder.
[ترجمه گوگل] بسیاری از مردم مجذوب جنایت، به ویژه جنایت قتل هستند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مردم مجذوب جرم شده اند، به خصوص جرم قتل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to deprive of the power to move or act; transfix.
مشابه: bewitch, freeze, hold, immobilize, mesmerize, overpower, restrain, rivet, transfix

- The vampire fascinates his victims with his eyes.
[ترجمه گوگل] خون آشام قربانیان خود را با چشمان خود مجذوب خود می کند
[ترجمه ترگمان] خون آشام قربانی هاش رو با چشماش جذب میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: fascinatedly (adv.)
• : تعریف: to arouse and hold attention and interest, as by charm or beauty.
مترادف: allure, attract
مشابه: appeal, charm, grip

- A diamond has the power to fascinate.
[ترجمه گوگل] یک الماس قدرت مجذوب کردن را دارد
[ترجمه ترگمان] یک الماس قدرت جلب کردن آن را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Snakes are said to fascinate small animals.
[ترجمه گوگل]گفته می شود مارها حیوانات کوچک را مجذوب خود می کنند
[ترجمه ترگمان]به مارها گفته می شود که حیوانات کوچک را جذب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Fossils fascinate him too, and he says that he might even look to a career in palaeontology.
[ترجمه گوگل]فسیل‌ها نیز او را مجذوب خود می‌کنند، و او می‌گوید که حتی ممکن است به دنبال شغلی در دیرینه‌شناسی باشد
[ترجمه ترگمان]فسیل ها هم او را مجذوب می کنند و او می گوید که حتی ممکن است به شغلی در palaeontology نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But what seemed to fascinate the youngsters most was this unexpected moment from an unexpected visitor.
[ترجمه گوگل]اما چیزی که به نظر می رسید بیشتر جوانان را مجذوب خود می کرد، این لحظه غیرمنتظره از یک بازدید کننده غیرمنتظره بود
[ترجمه ترگمان]اما آنچه به نظر می رسید این جوان را مجذوب کرده بود این لحظه غیر منتظره از یک مهمان غیر منتظره بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Posters continue to fascinate and so often depict one-off, rare or even imaginary aircraft.
[ترجمه گوگل]پوسترها همچنان جذاب هستند و اغلب هواپیماهای یکباره، کمیاب یا حتی خیالی را به تصویر می کشند
[ترجمه ترگمان]پوسترها به جذاب بودن خود ادامه می دهند و بنابراین اغلب یک هواپیما را به تصویر می کشند، نادر یا حتی خیالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Would it continue to fascinate for a lifetime?
[ترجمه گوگل]آیا برای یک عمر به جذابیت ادامه خواهد داد؟
[ترجمه ترگمان]آیا این کار برای جلب توجه به مدت یک عمر ادامه خواهد داشت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Cats fascinate me - I don't know why.
[ترجمه گوگل]گربه ها مرا مجذوب می کنند - نمی دانم چرا
[ترجمه ترگمان]گربه ها مرا مجذوب می کنند - نمی دانم چرا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It seemed to fascinate him, as the South in general did.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او را مجذوب خود کرده است، همانطور که به طور کلی جنوب انجام داد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او را مجذوب کرده، همان طور که در جنوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Diplomacy and realpolitik continue to fascinate him.
[ترجمه گوگل]دیپلماسی و سیاست واقعی همچنان او را مجذوب خود می کند
[ترجمه ترگمان]دیپلماسی و realpolitik به جذب او ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The place continues to fascinate visitors, cloaked in its mystery.
[ترجمه گوگل]این مکان همچنان بازدیدکنندگان را مجذوب خود می کند و در رمز و راز خود پنهان شده است
[ترجمه ترگمان]این مکان برای جلب مهمانان جلب نظر می کند و از اسرار آن به خود پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sequoias fascinate people by their size and age.
[ترجمه گوگل]سکویاها با اندازه و سن افراد را مجذوب خود می کنند
[ترجمه ترگمان]Sequoias مردم را با اندازه و سن خود جذب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cats nevet fail to fascinate human beings.
[ترجمه Fargol] گربه ها همیشه انسان ها را مجذوب خود میکنند🐈❤
|
[ترجمه گوگل]تور گربه ها در مجذوب کردن انسان ها شکست می خورند
[ترجمه ترگمان]گربه ها nevet برای جذب انسان ها شکست می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sequoias fascinate people . They fascinate people by their size and age . They simply exceed human dimensions.
[ترجمه گوگل]سکویا مردم را مجذوب خود می کند آنها با اندازه و سن افراد را مجذوب خود می کنند آنها به سادگی از ابعاد انسانی فراتر می روند
[ترجمه ترگمان]Sequoias مردم را مجذوب خود می کند آن ها مردم را با اندازه و سن خود جذب می کنند آن ها به سادگی از ابعاد انسانی تجاوز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I be extremely fascinate by the story.
[ترجمه گوگل]من به شدت مجذوب داستان هستم
[ترجمه ترگمان]از این داستان فوق العاده متاثر می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It isn't just us that want to fascinate Beijing Olympic Games. The dream belongs to everyone.
[ترجمه گوگل]این فقط ما نیستیم که می خواهیم بازی های المپیک پکن را مجذوب خود کنیم رویا متعلق به همه است
[ترجمه ترگمان]این فقط ما نیست که می خواهیم بازی های المپیک پکن را جلب کنیم رویا به همه تعلق دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجذوب کردن (فعل)
attract, witch, fascinate, spellbind

شیفتن (فعل)
fascinate, be allured, be magnetized, be mashed, be captivated, enamor, enamour, fall in love

افسون کردن (فعل)
witch, charm, fascinate, bewitch, enchant, voodoo

سحر کردن (فعل)
witch, fascinate, spellbind, enchant, conjure, practise magic, practise surcery

شیدا کردن (فعل)
fascinate

دلربایی کردن (فعل)
fascinate

انگلیسی به انگلیسی

• enchant, charm; captivate, attract
if something or someone fascinates you, you find them very interesting.

پیشنهاد کاربران

That's fascinated people. . . .
که مردم را شگفت انگیز کرده است ( که مردم را جذب می کرده است، که مردم را به هیجان آورده است )
زرنگ ها میدانند که اینجا that is نیست و that has هست
شیفتن ( شیفته کردن )
شِیْدیدن ( شیدا کردن )
بُهْتیدن ( مبهوت کردن )
جَلْبیدن ( جلب کردن )
منابع• https://fa.wiktionary.org/wiki/شیفتن• https://fa.wiktionary.org/wiki/شیدیدن• https://fa.wiktionary.org/wiki/بهتیدن• https://fa.wiktionary.org/wiki/جلبیدن
( فعل، وامواژه از لاتین )
1. ( فعل متعدی ) به ویژه درباره مار: استفاده کردن از چشم ها و نگاه خیره برای بازداشتن ( طعمه ) از توانایی مقاومت کردن یا فرار کردن؛ با نگاه خیره طلسم کردن
در استفاده های اولیه به عنوان یک نیروی فراطبیعی محسوب می شد.
...
[مشاهده متن کامل]

2. ( فعل متعدی ) با معنای کلی تر: تسلیم کردن ( یک شخص یا حیوان ) به گونه ای که قادر به حرکت، فرار یا مقاومت نباشد
در استفاده های بعدی اغلب به صورت مبالغه آمیز به کار می رود. در استفاده های اولیه بیشتر با اشاره به افسونگری مار و اغلب با حفظ این عقیده که این امر با نیروهای فراطبیعی انجام می شود، استفاده می شد.
3. ( فعل متعدی، مهجور ) درباره یک عقیده، باور، ویژگی فردی و غیره: اینچنین اثری روی ( یک فرد یا توانمندی های او ) گذاشتن که بر قدرت استدلال یا قضاوت او نفوذ کند؛ به شدت تحت تأثیر قرار دادن
4. ( فعل متعدی، مهجور ) تأثیر گذاشتن با سحر، جادو یا طلسم؛ طلسم کردن
5. ( فعل لازم و متعدی، اکنون نادر ) افسون کردن، مسحور کردن؛ مفتون کردن، شیفته کردن
6. ( فعل متعدی، اکنون بیشتر در حالت مجهول ) مجذوب کردن، همه توجه ( یک فرد ) را به خود جلب کردن؛ اسیر کردن، بنده خود کردن
7. ( فعل لازم و متعدی ) قدرت تخیل یا علاقه ( فرد ) را در دست گرفتن؛ بسیار جالب و جذاب بودن برای؛ تهییج کردن
ریشه شناسی: در زبان لاتین کلاسیک fascinat ریشه فعل وصفی گذشته از فعل fascinare به معنای طلسم کردن و جادو کردن بوده است و خود از اسم fascinum به معنای طلسم و جادوگری ایجاد شده است
مشتق ( صفت ) : fascinated, fascinating, fascinative
مشتق ( فعل ) : infascinate, re - fascinate
مشتق ( اسم ) : fascination
منبع: Oxford English Dictionary

فریب دادن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : fascinate
اسم ( noun ) : fascination
صفت ( adjective ) : fascinating / fascinated
قید ( adverb ) : fascinatingly
strongly attract attention

شیفته کردن
به شدت مجذوب کردن
جذب کردن

مجذوب شدن

Excite=به هیجان آوردن
مجذوب کردن
محشر، عالی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس