fascial


مربوط بپوشش وتری، تبری

جمله های نمونه

1. Conclusion The pedicled temporalis fascial flap is ideal material for repairing impaired dura mater with the advantages of cutting conveniently, operating simply and at less cost.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری فلپ فاسیال تمپورالیس پدیکال، ماده ایده‌آلی برای ترمیم سخت‌شکره آسیب‌دیده با مزایای برش راحت، کارکرد ساده و با هزینه کمتر است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری The pedicled temporalis یک ماده ایده آل برای تعمیر و نقص سخت شامه با مزایای برش آسان، عملیاتی ساده و با هزینه کم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Methods: A fan - shape frontalis fascial flap was designed and applied to repair blepharoptosis.
[ترجمه گوگل]روش کار: برای ترمیم بلفاروپتوز یک فلپ فاسیال فرونتالیس به شکل فن طراحی و اعمال شد
[ترجمه ترگمان]روش ها: یک دریچه - شکل فن fascial طراحی شد و برای تعمیر blepharoptosis بکار رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We have used the superficial temporal vascular fascial outer-table calvarial bone flaps to repair the frontofacial defect in 5 cases since 1990. Satisfactory results were obtained.
[ترجمه گوگل]ما از سال 1990 از فلپ های استخوان جمجمه جداول بیرونی فاسیال عروقی گیجگاهی برای ترمیم نقص جلویی صورت در 5 مورد استفاده کرده ایم نتایج رضایت بخشی به دست آمد
[ترجمه ترگمان]ما از استخوان موقتی آوندی fascial table - برای ترمیم نقص frontofacial در ۵ مورد از سال ۱۹۹۰ استفاده کرده ایم نتایج Satisfactory بدست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The cervical fascial spaces surrounding the viscera below the hyoid bone of 36 male adult cadavers were investigated by serial sections and injection methods.
[ترجمه گوگل]فضاهای فاسیال دهانه رحم اطراف احشاء زیر استخوان هیوئید 36 جسد بالغ مرد با برش های سریال و روش های تزریقی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]فاصله های fascial رحم و اندام های اطراف استخوان hyoid از ۳۶ جسد مرد بزرگ سال توسط بخش های سریال و روش های تزریق مورد بررسی قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Objective To discuss the outcome of intra - fascial hysterectomy and its safety.
[ترجمه گوگل]هدف بحث در مورد نتیجه هیسترکتومی داخل فاشیال و ایمنی آن
[ترجمه ترگمان]هدف بحث در مورد پیامد of intra و ایمنی آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Conclusion Intra - fascial hysterectomy gained an advantage over traditional hysterectomy.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری هیسترکتومی داخل فاشیال نسبت به هیسترکتومی سنتی برتری داشت
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری Intra - fascial hysterectomy نسبت به hysterectomy سنتی برتری کسب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Objective:To study the structures of fascial spaces of suprahyoid neck region with MRI.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه ساختار فضاهای فاشیال ناحیه گردن فوق هیوئید با MRI
[ترجمه ترگمان]هدف: مطالعه ساختار فضاهای fascial ناحیه گردن suprahyoid با MRI
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective To investigate the diagnostic value of prerenal fascial thickening in CT of acute pancreatitis.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی ارزش تشخیصی ضخیم شدن فاسیال پیش کلیه در سی تی پانکراتیت حاد
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی ارزش تشخیصی of fascial در CT of حاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective: To introduce a fascial pedicled web space flap for correcting congenital simple syndactyly.
[ترجمه گوگل]هدف: معرفی فلپ فضای وب پدیکال فاسیال برای اصلاح سینداکتیلی ساده مادرزادی
[ترجمه ترگمان]هدف: معرفی یک چارچوب فضایی fascial pedicled برای تصحیح syndactyly ساده مادرزادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Conclusion We found that the fascial arch of the opponens digiti minimi can compress the deep branch of the ulnar nerve causing motor deficit of the intrinsic muscles of hands.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری ما دریافتیم که قوس فاسیال opponens digiti minimi می تواند شاخه عمیق عصب اولنار را فشرده کند و باعث نقص حرکتی عضلات ذاتی دست شود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری ما نشان دادیم که قوس fascial of digiti minimi می تواند شاخه عمیق عصب ulnar را فشرده کند که باعث ایجاد نقص حرکتی ماهیچه های درونی دست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Abdominal computer tomography revealed a few enlarged perirectal fascial lymph nodes with no para-aortic lymph node.
[ترجمه گوگل]توموگرافی کامپیوتری شکم، چند غدد لنفاوی فاشیال پری رکتوم بزرگ شده را بدون غدد لنفاوی پاراآئورت نشان داد
[ترجمه ترگمان]tomography کامپیوتری Abdominal تعداد کمی از perirectal fascial fascial غدد لنفاوی را با no para - نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Conclusions: The vascularized posterior brachial fascial flap was adapted to the elbow joint arthroplasty and could improve the function of joint significantly.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: فلپ فاشیال خلفی بازویی عروقی شده با آرتروپلاستی مفصل آرنج سازگار شده و می تواند عملکرد مفصل را به طور قابل توجهی بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: دریچه جلویی vascularized posterior fascial با اتصال مفصل آرنج تطبیق داده شد و می تواند عملکرد مفصل را به طور قابل توجهی بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective: To observe whether a well vascularized temporoparietal fascial flap would improve rabbit intratemporal facial nerve regeneration repaired with chitin chamber.
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده اینکه آیا فلپ فاسیال گیجگاهی-پاریتال به خوبی عروقی می‌تواند بازسازی عصب صورت داخل گیجگاهی خرگوش را که با اتاقک کیتین ترمیم شده است، بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]هدف: برای مشاهده این که آیا یک دریچه مصنوعی به خوبی طراحی شده است، بازسازی اعصاب چهره rabbit را بهبود خواهد بخشید یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Objective To explore the applications of ipsilateral reverse fascial pedicled posterolateral lower leg flap in foot defect repair.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی کاربردهای فلپ ساق پا خلفی جانبی با پدیکال معکوس همان طرف در ترمیم نقص پا
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی کاربردهای of معکوس fascial pedicled posterolateral posterolateral leg در تعمیر پا می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The muscle and fascial layers are incised lateral to a rectus incision.
[ترجمه گوگل]لایه های عضلانی و فاسیال از طرف یک برش رکتوس برش داده می شوند
[ترجمه ترگمان]لایه های ماهیچه و fascial جانبی برای برش عرضی استخوان قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• resembling a strip, resembling a band; of a bandage

پیشنهاد کاربران

فاشیایی، نیامی
فاشیا:لایه پرده مانندی از جنس بافت همبند می باشد که ماهیچه ها را از هم جدا نموده یا گروه های ماهیچه ای را در جای خود ثابت نگه می دارد.
عضلانی

بپرس