farthing

/ˈfɑːrðɪŋ//ˈfɑːðɪŋ/

معنی: پول خرد انگلیس، فارثینگ
معانی دیگر: (هرچیز بی ارزش) پشیز، غاز، شاهی، پول سیاه، (سابقا در انگلیس) سکه ای که یک چهارم ((پنی)) penny ارزش داشت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a coin formerly minted in England worth one fourth of a penny.

(2) تعریف: something of little or no value.

جمله های نمونه

1. it is not even worth a farthing
حتی ارزش یک پول سیاه را هم ندارد.

2. Farthing Lane's just above the High Street and parallel with it.
[ترجمه گوگل]Farthing Lane درست بالاتر از High Street و موازی با آن است
[ترجمه ترگمان]خیابان Farthing لین در بالای خیابان اصلی و موازی با آن قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I do not own a farthing - - bereft in a shipwreck of all but my wedding-ring.
[ترجمه گوگل]من صاحب یک فرتینگ نیستم - در یک کشتی غرق شده همه چیز به جز حلقه ازدواجم بی نصیب مانده ام
[ترجمه ترگمان]من حتی یک شاهی پول ندارم که در یک کشتی غرق در غرق شدن از همه چیز بجز حلقه ازدواج من محروم مانده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He doesn't care a farthing.
[ترجمه گوگل]او به یک دور اهمیت نمی دهد
[ترجمه ترگمان]یک شاهی هم برایش مهم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She always looked at every farthing twice before parting with it.
[ترجمه گوگل]او همیشه قبل از جدا شدن از هر نقطه، دو بار به آن نگاه می کرد
[ترجمه ترگمان]همیشه قبل از جدا شدن با آن به هر کو پک نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The penny farthing made its first appearance in 1870 and was ridden round the world in 188
[ترجمه گوگل]پنی فرتینگ اولین بار در سال 1870 ظاهر شد و در سال 188 دور جهان رانده شد
[ترجمه ترگمان]پنی کو پک اول به سال ۱۸۷۰ می رسید و دور دنیا به دور دنیا می تاخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. On it were her confirmation cross and the farthing Rob had given her soon after they met.
[ترجمه گوگل]روی آن صلیب تاییدیه‌اش و صلیب‌هایی که راب بلافاصله پس از ملاقات به او داده بود قرار داشت
[ترجمه ترگمان]بر روی آن صلیب confirmation و the که راب بعد از ملاقات آن ها به او داده بود، به او داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Only yesterday she hadn't cared a farthing for the woman.
[ترجمه گوگل]همین دیروز بود که حواسش به زن نبود
[ترجمه ترگمان]فقط دیروز یک دینار برای زن نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This old clock is not worth a farthing.
[ترجمه گوگل]این ساعت قدیمی یک دور ارزش ندارد
[ترجمه ترگمان]این ساعت قدیمی ارزش یک شاهی پول ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I don't care a brass farthing where you go.
[ترجمه گوگل]برای من فرقی نمی کند که کجا می روید
[ترجمه ترگمان]حتی یک شاهی پول هم برایم مهم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He does not value that a brass farthing.
[ترجمه گوگل]او ارزشی برای یک فرتینگ برنجی قائل نیست
[ترجمه ترگمان]حتی یک شاهی پول هم برایش ارزش قائل نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The debt shall be paid to the uttermost farthing.
[ترجمه گوگل]بدهی باید تا انتها پرداخت شود
[ترجمه ترگمان]تا دینار آخرش را پرداخت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. 'I'll have my dues, and not a farthing over.
[ترجمه گوگل]من حق الزحمه خود را خواهم داشت، و نه چیزی بیشتر
[ترجمه ترگمان]من حق عضویت خود را دارم و حتی یک شاهی هم ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hunger was shred into atomies in every farthing porringer of husky chips of potato, fried with some reluctant drops of oil .
[ترجمه گوگل]گرسنگی در هر تراشه سیب زمینی هاسکی که با چند قطره روغن سرخ شده بود، به اتم تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]گرسنگی بود که در هر یک porringer سیب زمینی of سیب زمینی برشته شده بود و با چند قطره قطره از نفت سرخ می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پول خرد انگلیس (اسم)
farthing

فارثینگ (اسم)
farthing

انگلیسی به انگلیسی

• coin formerly used in great britain (equal to one-fourth of a british penny)
in old british currency, a farthing was a coin that was worth a quarter of a penny.

پیشنهاد کاربران

۱. فاردینگ {سکه ای برابر یک چهارم پنی قدیمی ۲. پشیز. غاز. پول سیاه
مثال:
It is not even worth a farthing.
آن حتی پشیز ی هم ارزش ندارد.
a farthing candle
شمع پت پت کنان

بپرس