قید ( adverb )
• (1) تعریف: a comp. of far.
• (2) تعریف: to or at a greater distance, extent, or degree.
- You can see farther with these binoculars.
[ترجمه سیفی] شما میتوانید با این دوربین دور تر را ببینید.|
[ترجمه kolsoom] شما میتوانید با این دوربین فاصله ی دورتر را ببینی|
[ترجمه گوگل] با این دوربین های دوچشمی می توانید دورتر را ببینید[ترجمه ترگمان] شما می توانید با این دوربین جلوتر بروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: a comp. of far.
• (2) تعریف: more remote or distant; extending to or located at a greater distance.
- We hoped we could reach the farther island by nightfall.
[ترجمه گوگل] امیدوار بودیم تا شب بتوانیم به جزیره دورتر برسیم
[ترجمه ترگمان] امیدوار بودیم تا شب به جزیره دورتر برسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] امیدوار بودیم تا شب به جزیره دورتر برسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The sun is farther from the earth than the moon.
[ترجمه گوگل] خورشید از زمین دورتر از ماه است
[ترجمه ترگمان] خورشید از زمین دورتر از ماه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خورشید از زمین دورتر از ماه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید