farsighted

/ˈfɑːrˌsaɪtəd//ˈfɑːˌsaɪtəd/

(جانور یا کسی که می تواند فواصل دور را خوب ببیند) تیزچشم، تیزبین، مال اندیش، آینده نگر، دوراندیش، دوراندیشانه، دوربین، مال اندیش، عاقبت بین، پرسو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: farsightedly (adv.), farsightedness (n.)
(1) تعریف: able to see objects clearly in the distance, and not so clearly close at hand.
متضاد: myopic, nearsighted, shortsighted

(2) تعریف: possessing the wisdom and detachment to foresee future developments.
متضاد: myopic, shortsighted

جمله های نمونه

1.
دوربین،مال اندیش

2. Buying those shares was a very far-sighted move - they must be worth ten times their original value now.
[ترجمه گوگل]خرید آن سهام یک حرکت بسیار دوراندیشانه بود - ارزش آنها باید ده برابر ارزش اصلی آنها باشد
[ترجمه ترگمان]خرید این سهام یک حرکت بسیار نزدیک بین بود - آن ها باید ارزش اولیه خود را در حال حاضر ده برابر ارزش اولیه خود داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'm so far-sighted, I can't read the newspaper without my glasses.
[ترجمه گوگل]من آنقدر دوراندیش هستم که بدون عینک نمی توانم روزنامه بخوانم
[ترجمه ترگمان]من خیلی دور هستم، بدون عینکم نمی تونم روزنامه بخونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We have just occupied Vienna; a far-sighted man could have foreseen the possibility some considerable time ago.
[ترجمه گوگل]ما به تازگی وین را اشغال کرده ایم یک مرد دوراندیش می توانست مدت زیادی پیش این احتمال را پیش بینی کند
[ترجمه ترگمان]ما فقط وین را اشغال کرده ایم؛ یک انسان روشن بین می توانست این احتمال را خیلی وقت پیش پیش بینی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This point was acknowledged even 150 years ago by a far-sighted Baptist parson, John Howard Hinton.
[ترجمه گوگل]این نکته حتی 150 سال پیش توسط یک کشیش باپتیست دوراندیش، جان هوارد هینتون، تصدیق شد
[ترجمه ترگمان]این نکته حتی ۱۵۰ سال پیش توسط یک کشیش sighted far، جان هاوارد لس نیز مورد تایید قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But the other changes have been both radical and far-sighted.
[ترجمه گوگل]اما تغییرات دیگر هم ریشه ای و هم دوراندیشانه بوده است
[ترجمه ترگمان]اما تغییرات دیگر هم رادیکال و هم far بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The universe, thought Scarlet, must be benevolently staffed by more far-sighted beings than ourselves.
[ترجمه گوگل]اسکارلت فکر می کرد که جهان هستی باید خیرخواهانه توسط موجودات دوراندیش تر از ما ساخته شود
[ترجمه ترگمان]اسکارلت باخود گفت: دنیا باید از کسانی باشد که از ما far
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Prices were falling and far-sighted men were looking for something else to cultivate.
[ترجمه گوگل]قیمت ها در حال کاهش بود و مردان دوراندیش به دنبال چیز دیگری برای کشت بودند
[ترجمه ترگمان]قیمت ها پایین آمده بودند و افراد far به دنبال چیز دیگری می گشتند که بکارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Such farsighted policy shifts will improve India's self - sufficiency in the shortest possible time frame.
[ترجمه گوگل]چنین تغییر سیاست های دوراندیشانه، خودکفایی هند را در کوتاه ترین زمان ممکن بهبود می بخشد
[ترجمه ترگمان]چنین تغییر سیاست دوردست خودکفایی هند را در کوتاه ترین زمان ممکن بهبود خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bilingualism is a farsighted educational policy.
[ترجمه گوگل]دوزبانگی یک سیاست آموزشی دوراندیشانه است
[ترجمه ترگمان]bilingualism یک سیاست آموزشی farsighted است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. How farsighted the deal turns out to be remains in question.
[ترجمه گوگل]اینکه چقدر این معامله دوراندیشانه به نظر می‌رسد، مورد سوال است
[ترجمه ترگمان]این توافق چقدر دور از ذهن است که باید مورد سوال قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The new prime minister is generally acknowledged as farsighted statesman.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر جدید عموما به عنوان یک دولتمرد دوراندیش شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر جدید به طور کلی به عنوان یک سیاست مدار farsighted شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In short, large goals required farsighted policies, not tactical maneuvering.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، اهداف بزرگ نیازمند سیاست های دوراندیشانه بود، نه مانور تاکتیکی
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، اهداف بزرگ نیازمند سیاست های دوراندیش بودند نه مانور تاکتیکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A farsighted or vigorous company are looking forward to cooperating long business with you!
[ترجمه گوگل]یک شرکت دوراندیش یا قوی مشتاقانه منتظر همکاری طولانی مدت با شما هستند!
[ترجمه ترگمان]یک شرکت farsighted یا قوی به دنبال هم کاری طولانی با شما هستند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• able to see distant objects more clearly than those nearby; having foresight, discerning, wise
if someone is far-sighted, they are good at guessing what will happen in the future and making suitable plans.
in american english, far-sighted means the same as long-sighted.

پیشنهاد کاربران

۱. آینده نگر. دوراندیش. مال اندیش ۲. دوراندیشانه. مال اندیشانه ۳. {چشم} دوربین
مثال:
Mohammad was far - sighted and saw that appearing to ‘give way’ today could lead to much greater success in the future, as in the Treaty of Hudaybiyya.
...
[مشاهده متن کامل]

حضرت محمد آینده نگر بود و دید که امروز تسلیم ظاهر بشود، می تواند سبب موفقیتهای بسیار بزرگتری در آینده همچون {موفقیت در} معاهده حدیبیه بشود.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : far - sightedness
✅️ صفت ( adjective ) : far - sighted
✅️ قید ( adverb ) : _
A person who thinks about future and gas a plan for future
able to see things that are far away more clearly than things that are near
He wears glasses because he is farsighted. [= ( Brit ) longsighted]
دوربین
۱ - مشکل بینایی دور بینی
۲ - آینده نگر، دوراندیش prudent
چشم دوربین ( برای دیدن نزدیک نیاز به عینک دارد )
دوربین
( چشم ) دور بین
آینده نگر
see far - away things more clearly than things nearby

بپرس