farsi

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the language of Iran and part of Afghanistan; modern Persian.

جمله های نمونه

1. Farsi, Urdu and Hindi are also spoken.
[ترجمه گوگل]فارسی، اردو و هندی نیز صحبت می شود
[ترجمه ترگمان]به زبانه ای فارسی، اردو و هندی نیز صحبت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Support for Hebrew, Arabic, Farsi and Urdu languages. System must first support these languages.
[ترجمه گوگل]پشتیبانی از زبان های عبری، عربی، فارسی و اردو سیستم ابتدا باید از این زبان ها پشتیبانی کند
[ترجمه ترگمان]پشتیبانی از زبان های عبری، عربی، فارسی و اردو سیستم باید ابتدا از این زبان ها پشتیبانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In Farsi, you accent the last syllable of each word.
[ترجمه گوگل]در فارسی، هجای آخر هر کلمه را تکیه می دهید
[ترجمه ترگمان]به فارسی آخرین کلمه هر کلمه را ادا می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Years later, I learned an English word in Farsi can not find the corresponding word can be used to describe the kind of scum Aseff: anti-social elements.
[ترجمه گوگل]سال‌ها بعد، یک کلمه انگلیسی را در فارسی یاد گرفتم نمی‌توانم کلمه متناظر را پیدا کنم که می‌توان برای توصیف نوع تفاله آصف استفاده کرد: عناصر ضد اجتماعی
[ترجمه ترگمان]سال ها بعد، من یک لغت انگلیسی را در زبان فارسی فهمیدم که نمی تواند کلمه متناظر را پیدا کند که می تواند برای توصیف نوع of scum استفاده شود: عناصر ضد اجتماعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And then you can shock him, as Donna Shalala did Tuesday night, by speaking fluent conversational Farsi.
[ترجمه گوگل]و سپس می توانید او را شوکه کنید، همانطور که دونا شالالا سه شنبه شب انجام داد، با صحبت کردن به زبان فارسی روان
[ترجمه ترگمان]و بعد شما می توانید او را شگفت زده کنید، همانطور که دونا Shalala در شب سه شنبه با صحبت کردن به فارسی صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His global view also calls for expanding foreign language training in civilian and military schools in critical languages such as Arabic, Chinese, Farsi and Pashto.
[ترجمه گوگل]دیدگاه جهانی او همچنین خواستار گسترش آموزش زبان های خارجی در مدارس غیرنظامی و نظامی به زبان های مهم مانند عربی، چینی، فارسی و پشتو است
[ترجمه ترگمان]دیدگاه جهانی او همچنین خواستار گسترش آموزش زبان خارجی در مدارس نظامی و نظامی در زبان های بحرانی مانند عربی، چینی، فارسی و پشتو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Good language express, master at translating between Chinese and Farsi.
[ترجمه گوگل]اکسپرس زبان خوب، استاد در ترجمه چینی و فارسی
[ترجمه ترگمان]زبان خوب، استاد ترجمه بین زبان چینی و فارسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. On Friday, Facebook announced it is making its Web site available in the Farsi language.
[ترجمه گوگل]روز جمعه، فیس بوک اعلام کرد که وب سایت خود را به زبان فارسی در دسترس قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]در روز جمعه، فیس بوک اعلام کرد که سایت خود را در زبان فارسی در دسترس قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And in Iran, a leading newspaper Monday began soliciting cartoons, in English and Farsi, the Holocaust.
[ترجمه گوگل]و در ایران، یک روزنامه برجسته از دوشنبه شروع به درخواست کاریکاتورهایی به زبان انگلیسی و فارسی، هولوکاست کرد
[ترجمه ترگمان]و در ایران، یک روزنامه پیشرو در روز دوشنبه شروع به تهیه کارتون، به انگلیسی و فارسی، هولوکاست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The vowel system of Dari differs from that of Farsi, and Dari also has additional consonants.
[ترجمه گوگل]سیستم مصوت دری با فارسی تفاوت دارد و دری دارای صامت های اضافی نیز می باشد
[ترجمه ترگمان]سیستم مصوت، متفاوت از زبان فارسی است و Dari نیز consonants اضافی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• native or resident of iran (also persian)
persian language spoken in iran, indigenous name of the persian language

پیشنهاد کاربران

بپرس