farrow

/ˈfeˌroʊ//ˈfærəʊ/

معنی: بچه خوک، زایمان بچه خوک، زایمان خوک، بی گوساله، بی بچه، زاییدن
معانی دیگر: (خوک)، بچه خوک هایی که در یک وهله زاییده می شوند، (اسکاتلند و شمال انگلیس) گاو نازا (در یک سال یا فصل بخصوص)، همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند، درمورد گاو بی گوساله، زاییدن خوک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a litter of pigs.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: farrows, farrowing, farrowed
• : تعریف: to give birth to (a litter of pigs).
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to give birth to or produce a litter of pigs.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of a cow, not pregnant.

جمله های نمونه

1. When will the sow farrow?
[ترجمه گوگل]کاشت چه زمانی کاشته می شود؟
[ترجمه ترگمان]کی خوک کوچولو رو میکشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He planned to have the gilts farrow down about the end of May.
[ترجمه گوگل]او قصد داشت تا اواخر ماه مه، طلاق ها را به پایین بیاورد
[ترجمه ترگمان]او قصد داشت تا اواخر ماه مه the farrow را تعطیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Our sow had 15 at one farrow.
[ترجمه گوگل]خروس ما در یک جوجه 15 عدد داشت
[ترجمه ترگمان]خوک هامون ۱۵ تا بچه بی ترن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The couple split up after Farrow saw nude pictures of her adopted daughter Soon-Yi Previn, 2 taken by Allen.
[ترجمه گوگل]این زوج پس از اینکه فارو تصاویر برهنه دختر خوانده اش سون یی پروین، 2 ساله را دید که توسط آلن گرفته شده بود، از هم جدا شدند
[ترجمه ترگمان]این زوج پس از اینکه او عکس های برهنه دخترش را از دخترش که به زودی به نام \"آلن\" اقتباس شده بود را مشاهده کردند، از هم جدا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He certainly had a point, for Mia Farrow has raised 11 kids in all.
[ترجمه گوگل]او مطمئناً نکته ای داشت، زیرا میا فارو در مجموع 11 فرزند بزرگ کرده است
[ترجمه ترگمان]او قطعا یک امتیاز داشت، زیرا میا Farrow ۱۱ بچه را در همه جا بزرگ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Paul Farrow slept in the same room when she fell, too drunk to notice.
[ترجمه گوگل]پل فارو هنگام افتادن در همان اتاق خوابید، در حالی که مست بود و متوجه نشد
[ترجمه ترگمان]پل فارو هم وقتی افتاد تو یه اتاق خوابیده بود و خیلی مست بود که متوجه نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His Farrow is smart, sassy and sexy, a woman who has learned how to turn her disability into an asset.
[ترجمه گوگل]فارو او باهوش، دمدمی مزاج و جذاب است، زنی که یاد گرفته است چگونه ناتوانی خود را به یک دارایی تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]Farrow او باهوش، گستاخ و سکسی است، زنی که یاد گرفته است چگونه معلولیت خود را به یک دارایی تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The animals are born or farrow in a farrowing barn. Pigs usually give birth two times a year. Each time they have about eight to twelve piglets .
[ترجمه گوگل]حیوانات در انبار بچه داری به دنیا می آیند یا به دنیا می آیند خوک ها معمولا دو بار در سال زایمان می کنند هر بار حدود هشت تا دوازده بچه خوک دارند
[ترجمه ترگمان]حیوانات در طویله farrowing به دنیا آمده اند یا farrow خوک ها معمولا سالی دو بار به دنیا می آیند هر بار حدود هشت تا دوازده بچه خوک دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Duke Farrow: I am your king!
[ترجمه گوگل]دوک فارو: من پادشاه شما هستم!
[ترجمه ترگمان]- دوک فارو! من پادشاه شما هستم -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One kind of operation is called a farrow - to - wean farm.
[ترجمه گوگل]یکی از انواع عملیات مزرعه فارو - به - شیر گرفتن نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]یک نوع عملیات، مزرعه farrow - to نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ireland is the old sow that eats her farrow.
[ترجمه گوگل]ایرلند خروس پیری است که مرغش را می خورد
[ترجمه ترگمان]ایرلند ماده خوک پیری است که farrow را می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They planned to have the gilts farrow down about the end of this month.
[ترجمه گوگل]آنها برنامه ریزی کردند که تا پایان این ماه گوسفندها را پایین بیاورند
[ترجمه ترگمان]آن ها قصد داشتند تا اواخر این ماه the farrow را تعطیل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Why can't I have a farrow and a barrow on the same player?
[ترجمه گوگل]چرا من نمی توانم یک فرو و یک بارو روی یک بازیکن داشته باشم؟
[ترجمه ترگمان]چرا من نمی تونم یه farrow و یه چرخ دستی تو یه نفره داشته باشم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. American actress Farrow has testified at the war crimes trial of former Liberian President Charles Taylor.
[ترجمه گوگل]فارو بازیگر آمریکایی در دادگاه جنایات جنگی چارلز تیلور رئیس جمهور سابق لیبریا شهادت داده است
[ترجمه ترگمان]Farrow Farrow، بازیگر آمریکایی، در دادگاه جنایات جنگی رئیس جمهور سابق لیبریا، چارلز تیلور، شهادت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Again a diagonal farrows works exactly the same as a normal farrow.
[ترجمه گوگل]باز هم یک فرو مورب دقیقاً مانند یک فارو معمولی کار می کند
[ترجمه ترگمان]دوباره یک farrows مورب، دقیقا مانند یک farrow معمولی عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بچه خوک (اسم)
farrow, piglet, shoat

زایمان بچه خوک (اسم)
farrow

زایمان خوک (اسم)
farrow

بی گوساله (صفت)
farrow

بی بچه (صفت)
farrow

زاییدن (فعل)
breed, bear, teem, litter, generate, calve, produce, bring out, farrow

انگلیسی به انگلیسی

• litter of pigs
give birth to a litter of pigs
not pregnant, not with calf (about a cow)
when a female pig farrows, she gives birth to piglets; a technical term.

پیشنهاد کاربران

بچه خوک
The sow was expecting her third litter, and
for some reason beyond his understanding, every pig in
the sounder had to traipse off into the forest with her to
make the farrowing a community event
farrowing pen
زایشگاه خوک
دانه گندم سنتی

بپرس