farmland

/ˈfɑːrmˌlænd//ˈfɑːmlænd/

زمین کشاورزی، زمین زراعی، کشتزار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an area of land capable of being cultivated.
مشابه: arable

جمله های نمونه

1. improved farmland
زمین کشاورزی معمور

2. rich farmland
زمین کشاورزی حاصلخیز

3. If the tiller is industrious, the farmland is productive.
[ترجمه گوگل]اگر پنجه کوشا باشد، زمین کشاورزی مولد است
[ترجمه ترگمان]اگر سکان بانی کار باشد، زمین کشاورزی سازنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Pesticides are seeping out of farmland and into the water supply.
[ترجمه گوگل]آفت‌کش‌ها از زمین‌های کشاورزی و به منبع آب نشت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]Pesticides در حال خروج از زمین های کشاورزی و در تامین آب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. could hear the hens clucking in the farmland.
[ترجمه گوگل]صدای جیر جیر مرغ ها را در زمین های کشاورزی می شنید
[ترجمه ترگمان]صدای مرغ ها را که در کشت زار پرسه می زدند می شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What is the going price of farmland in Japan?
[ترجمه گوگل]قیمت زمین کشاورزی در ژاپن چقدر است؟
[ترجمه ترگمان]قیمت زمین کشاورزی در ژاپن چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Yangtse River irrigates vast stretches of farmland along its course.
[ترجمه گوگل]رودخانه یانگ تسه بخش های وسیعی از زمین های کشاورزی را در طول مسیر خود آبیاری می کند
[ترجمه ترگمان]رودخانه Yangtse در امتداد مسیر خود زمین های وسیعی از زمین های کشاورزی را گسترش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I looked out over flat expanses of open farmland.
[ترجمه گوگل]به فضاهای هموار زمین های کشاورزی باز نگاه کردم
[ترجمه ترگمان]از میان زمین های مسطح و صاف زمین نگاه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is forbidden to occupy basic farmland to develop horticulture or dig ponds to breed fish.
[ترجمه گوگل]تصرف زمین های کشاورزی اولیه برای توسعه باغبانی یا حفر استخر برای پرورش ماهی ممنوع است
[ترجمه ترگمان]محروم کردن زمین های کشاورزی اصلی برای پرورش گل باغبانی و یا حفر ponds برای پرورش ماهی ممنوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This area of former farmland was worked as a gravel pit until 196
[ترجمه گوگل]این منطقه از زمین های کشاورزی سابق تا سال 196 به عنوان سنگ ریزه کار می شد
[ترجمه ترگمان]این ناحیه از زمین های کشاورزی سابق تا سال ۱۹۶ به عنوان گودال شنی در نظر گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The company owns a chunk of farmland near Gatwick Airport.
[ترجمه گوگل]این شرکت مالک یک قطعه زمین کشاورزی در نزدیکی فرودگاه گاتویک است
[ترجمه ترگمان]این شرکت مالک یک تکه زمین کشاورزی در نزدیکی فرودگاه Gatwick است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The fire burned up 1 500 acres of farmland.
[ترجمه گوگل]این آتش سوزی 1500 هکتار زمین کشاورزی را سوزاند
[ترجمه ترگمان]آتش بیش از ۵۰۰ هکتار زمین کشاورزی را سوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These tree belts effectively protect the farmland against shifting sand.
[ترجمه گوگل]این کمربندهای درختی به طور موثری از زمین های کشاورزی در برابر جابجایی شن و ماسه محافظت می کنند
[ترجمه ترگمان]این کمربند درختی به طور موثر از زمین های کشاورزی در برابر تغییر شن محافظت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Although most farmland is privately owned the landscape is publicly consumed.
[ترجمه گوگل]اگرچه بیشتر زمین‌های کشاورزی مالکیت خصوصی دارند، اما مناظر به صورت عمومی مصرف می‌شود
[ترجمه ترگمان]اگرچه اکثر زمین های کشاورزی در مالکیت خصوصی هستند، اما به طور عمومی مصرف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In i 72 for example, floods devastated farmland around Pinerolo and in the Val di Susa.
[ترجمه گوگل]برای مثال، در سال 72، سیل زمین های کشاورزی اطراف پینرولو و وال دی شوسا را ​​ویران کرد
[ترجمه ترگمان]به طور مثال، در سال ۷۲، سیل زمین های کشاورزی در اطراف Pinerolo و in di شوش را ویران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[آب و خاک] زمین های کشاورزی

انگلیسی به انگلیسی

• land used for agriculture; land that is capable of being farmed
farmland is land which is farmed or which is suitable for farming.
land suitable or used for farming

پیشنهاد کاربران

زمین کشاورزی. زمین زراعی
مثال:
the farmland was submerged
زمین کشاورزی زیر اب رفته بود.
land used for farming
مزرعه - زمین کشاورزی
جزیره سبز

بپرس