farming

/ˈfɑːrmɪŋ//ˈfɑːmɪŋ/

کشاورزی، زراعت، کشت و کار، برزگری، رعیتی، کشتکاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the business or practice of raising crops and livestock.
مشابه: agriculture, cultivation, culture

جمله های نمونه

1. farming utensils
ابزار کشاورزی

2. contour farming
کشت و کار در راستای خطوط تراز

3. stock farming
دامپروری،کشاورزی و دامداری

4. his occuption is farming
کار او کشاورزی است.

5. he was not acquainted with modern farming
او از کشاورزی نوین اطلاع نداشت.

6. most of their income comes from farming
بیشتر درآمد آنها از کشاورزی است.

7. Grass fires have seared the land near the farming village of Basekhai.
[ترجمه گوگل]آتش‌سوزی علف‌ها زمین‌های نزدیک روستای کشاورزی باصخای را آتش زده است
[ترجمه ترگمان]آتش سوزی در نزدیکی روستای کشاورزی of رخ داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Modern farming methods have done considerable harm to the countryside.
[ترجمه گوگل]روش های مدرن کشاورزی آسیب قابل توجهی به روستاها وارد کرده است
[ترجمه ترگمان]روش های کشاورزی مدرن آسیب قابل توجهی به نواحی حومه ای وارد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cattle farming is the mainstay of the country's ecomony.
[ترجمه گوگل]پرورش گاو پایه اصلی اقتصاد کشور است
[ترجمه ترگمان]پرورش گاو اصلی ترین بخش کشاورزی این کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some soils are not suitable for farming.
[ترجمه گوگل]برخی از خاک ها برای کشاورزی مناسب نیستند
[ترجمه ترگمان]برخی خاک ها برای کشاورزی مناسب نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Organic farming is no longer thought of as cranky.
[ترجمه گوگل]کشاورزی ارگانیک دیگر به عنوان مزاحم تصور نمی شود
[ترجمه ترگمان]کشاورزی ارگانیک دیگر به فکر بد خلقی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Modern farming methods can have an adverse effect on the environment.
[ترجمه گوگل]روش های مدرن کشاورزی می تواند اثرات نامطلوبی بر محیط زیست داشته باشد
[ترجمه ترگمان]روش های کشاورزی مدرن می توانند اثر نامطلوبی بر محیط زیست داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Organic farming is better for the environment.
[ترجمه گوگل]کشاورزی ارگانیک برای محیط زیست بهتر است
[ترجمه ترگمان]کشاورزی ارگانیک برای محیط زیست بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They live in a farming region in Canada.
[ترجمه گوگل]آنها در یک منطقه کشاورزی در کانادا زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها در یک منطقه کشاورزی در کانادا زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We can get more money by farming out the other fields.
[ترجمه گوگل]ما می‌توانیم با کشاورزی در مزارع دیگر پول بیشتری به دست آوریم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم با کشاورزی از مزارع دیگر پول بیشتری به دست آوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. After farming for ten years,he sold up and went to Canada.
[ترجمه گوگل]پس از ده سال کشاورزی، همه چیز را فروخت و به کانادا رفت
[ترجمه ترگمان]او به مدت ده سال پس از کشاورزی به کانادا رفت و به کانادا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• agriculture, business of running a farm; leasing
farming is the activity of growing crops or raising animals on a farm.

پیشنهاد کاربران

the business or activity of raising animals, growing crops, etc. on a farm
کشاورزی و دامپروری
People employed in farming account for just 5% of the country's population
Modern farming methods have led to the destruction of many wildlife habitats
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/farming
کشت کردن. کاری که بازی باز ها انجام میدن و با کشتن NPC ها پول درمیادن که توی انگلیسی بهش میگن farming - زبانزد بازی رایانه ای
زراعت ( یک شعبه از کشاورزی ) : کاشت و داشت گیاهان یک ساله و برداشت محصول آنها. در برخی جاها شامل باغبانی نیز می شود ولی به طور کل عملیات زراعت در فضای باز را در نظر می گیرد. گلخانه داری در بسیاری از نواحی،
...
[مشاهده متن کامل]
باغداری به حساب می آید و در رده زراعت نمی آید. البته که برای اشاره به پرورش دام و آبزیان در برخی جاها farming نیز به کار برده میشود.

کشاورزی
مزرعه داری
farming regions نواحی زراعی ( کشاورزی )
Farming system :نظام بهره برداری [ در کشاورزی ]

بپرس