farinaceous

/ˌfærɪˈneɪʃəs//ˌfærɪˈneɪʃəs/

معنی: نشاستهای، ارددار، اردی
معانی دیگر: دارای نشاسته، نشاسته دار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: made or consisting of meal or flour, as certain foods.

(2) تعریف: containing much starch; starchy.

(3) تعریف: of a mealy or powdery appearance or texture.

جمله های نمونه

1. Yunnan Baiyao ( farinaceous ) how is injury of remedial abrade substandard used?
[ترجمه گوگل]یوننان بایائو (فریناسه) چگونه از آسیب سایش غیر استاندارد استفاده می شود؟
[ترجمه ترگمان]Yunnan Baiyao (farinaceous): آسیب of abrade درمانی چگونه مورد استفاده قرار می گیرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The farinaceous, extensible, gelatinous and baking features of the mixed wheat flour were studied.
[ترجمه گوگل]ویژگی‌های فریناسه، قابل توسعه، ژلاتینی و پختی آرد مخلوط گندم مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]ویژگی های farinaceous، توسعه پذیر، gelatinous و پخت آرد ترکیبی مورد مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Farinaceous pink bottom shows transparent result on the face, special show the result like powdery cake.
[ترجمه گوگل]ته صورتی فاریناسه نتیجه شفافی را روی صورت نشان می دهد، نتیجه را به صورت ویژه مانند کیک پودری نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]کف صورتی رنگ صورتی، نتیجه شفافی را بر روی صورت نشان می دهد که نتیجه آن شبیه به کیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Why medical cent has graininess. Fluid shape and farinaceous ?
[ترجمه گوگل]چرا سنت پزشکی دانه دانه دارد؟ سیال شکل و فرینسه؟
[ترجمه ترگمان] آخه چرا یه سنت پزشکی داره شکل مایع و آردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Farinaceous endosperm breed LD50' efficiency of decomposition and utilization of storage substance is higher than keratin endosperm breed ND10
[ترجمه گوگل]راندمان تجزیه و استفاده از ماده ذخیره سازی LD50' نژاد آندوسپرم فریناسه نسبت به آندوسپرم کراتینه نژاد ND10 بیشتر است
[ترجمه ترگمان]نژاد endosperm در تولید و بهره برداری از ماده ذخیره سازی بالاتر از کراتین endosperm است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Yunnan Baiyao ( farinaceous ) what effect is there? Be badly in need of.
[ترجمه گوگل]یوننان بایائو (فریناسه) چه تأثیری دارد؟ به شدت محتاج باش
[ترجمه ترگمان]Yunnan Baiyao (farinaceous)چه تاثیری در آنجا دارد؟ شدیدا به آن نیاز داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. South African cycad ; the farinaceous pith of the fruit used as food.
[ترجمه گوگل]سیکاد آفریقای جنوبی ; مغز میوه که به عنوان غذا استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]cycad آفریقایی جنوبی؛ مغز farinaceous میوه ها به عنوان غذا استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cheek is red can choose farinaceous or cream shape, abecedarian of proposal of king heart approach is used farinaceous, use more easily.
[ترجمه گوگل]گونه قرمز است می تواند شکل فریناسه یا کرم را انتخاب کند، ابجدی پیشنهاد از رویکرد شاه قلب استفاده می شود، راحت تر استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]پوشش گونه می تواند شکل کرم رنگ و یا کرم رنگ را انتخاب کند، به عبارت دیگر، استفاده از روش قلب شاه به راحتی استفاده می شود و به راحتی استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Meticulous frost shape quality of a material, become after smear farinaceous .
[ترجمه گوگل]یخ زدگی دقیق کیفیت شکل یک ماده، پس از لام تبدیل به فریناسه می شود
[ترجمه ترگمان]شکل یخ بندان، کیفیت یک ماده را نشان می دهد و پس از لکه دار کردن لکه ننگ به وجود می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Carry bright 1 if color of skin blackens apparently, become deep, might as well will slant the farinaceous cheek that pink moves is red change more transparent orange cheek red.
[ترجمه گوگل]اگر رنگ پوست ظاهراً سیاه شود، عمیق شود، ممکن است به گونه‌ای کج شود که صورتی حرکات قرمز است، تغییر رنگ نارنجی شفاف‌تر است
[ترجمه ترگمان]۱ - رنگ های درخشان ۱ در صورتی که رنگ پوست blackens به نظر می رسد عمیق شود، ممکن است گونه farinaceous را کج کند که حرکات صورتی رنگ نارنجی شفاف بیشتر را به رنگ قرمز روشن تر تغییر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bitumen glue (call bitumen Ma the base of a fruit fat again) it is bitumen is mixed right amount and farinaceous or fiber shape is mineral inserts, contain the mixture of thinner sometimes.
[ترجمه گوگل]چسب قیر (قیر را دوباره ما به عنوان پایه چربی میوه می نامند) قیر به مقدار مناسب مخلوط می شود و به شکل الیاف یا فیبر درجات معدنی است که گاهی اوقات حاوی مخلوط تینر می باشد
[ترجمه ترگمان]چسب Bitumen (call bitumen Ma)که باز هم چربی میوه نامیده می شود)با مقدار درست مخلوط می شود و farinaceous یا شکل فیبر، مواد داخلی است که شامل مخلوطی از اوقات نازک تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To oily skin and the personage of not easy long acne, right amount ground uses farinaceous pink base fat to reducing cutaneous feeling, relaxed skin is big helpful.
[ترجمه گوگل]برای پوست‌های چرب و آکنه‌های نه چندان طولانی، مقدار مناسبی از چربی پایه صورتی رنگی برای کاهش احساس پوست استفاده می‌شود، پوست آرام بسیار مفید است
[ترجمه ترگمان]برای پوست چرب و چهره ای که آکنه بسیار طولانی دارد، زمین با استفاده از چربی پایه صورتی farinaceous برای کاهش احساس پوست، پوست آسوده مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. " box " still stick gave albumen of this farinaceous collagen to dissolve the appearance in water, it is better to tell everybody this product and yoghurt drink flavour together.
[ترجمه گوگل]"جعبه" هنوز هم می‌چسبد آلبومین این کلاژن آبدار برای حل شدن ظاهر در آب، بهتر است این محصول و طعم نوشیدنی ماست را با هم به همه بگویید
[ترجمه ترگمان]\" جعبه هنوز هم به albumen از این کلاژن farinaceous داده می شود تا ظاهر شدن در آب را حل کند، بهتر است به همه این محصول و طعم ماست را با هم بگوییم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If did not take care to hit too much farinaceous cheek red, makeup girl is met above press again a few come loose transparently pink.
[ترجمه گوگل]اگر مراقبت نکردید که بیش از حد قرمز گونه چرکی را بزنید، دختر آرایشی در بالای صفحه قرار می گیرد دوباره چند رنگ صورتی شفاف شل می شود
[ترجمه ترگمان]اگر دقت نکرده باشید که بیش از حد به گونه farinaceous و سرخ برخورد کنید، تعداد کمی از دختران زیر فشار قرار می گیرند و چند تایی از آن ها به طور شفاف صورتی رنگ پیدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نشاسته ای (صفت)
amyloid, farinaceous

ارددار (صفت)
farinaceous

اردی (صفت)
farinaceous, mealy, farinose

تخصصی

[نساجی] آردی - نشاسته ای

انگلیسی به انگلیسی

• containing flour; starchy

پیشنهاد کاربران

farinaceous ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: آردآلود
تعریف: ویژگی سطحی با دانه های ریز آردمانند

بپرس