حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: may you fare well; good-bye and good wishes.
• مترادف: adieu, adios, bye-bye, good-bye
• مشابه: aloha, au revoir, ciao, Godspeed, sayonara
• مترادف: adieu, adios, bye-bye, good-bye
• مشابه: aloha, au revoir, ciao, Godspeed, sayonara
- "Farewell, my dear friends," he cried as he boarded the ship.
[ترجمه Mehdi] "بدرود دوستان عزیز" درحالی که سوار کشتی میشد گریه میکرد .|
[ترجمه گوگل] هنگام سوار شدن به کشتی فریاد زد: «خداحافظ دوستان عزیزم[ترجمه ترگمان] وقتی سوار کشتی شد فریاد زد: بدرود دوستان عزیز!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a parting expression of good wishes.
• مترادف: good-bye
• مشابه: Godspeed, valediction
• مترادف: good-bye
• مشابه: Godspeed, valediction
- We said our farewells at the train station.
[ترجمه جعفری] ما وعده کرده بودیم در ایستگاه قطار خداحافظی کنیم.|
[ترجمه الینا] ما وعده ی خداحافظی در ایستگاه قطار کردیم|
[ترجمه گوگل] در ایستگاه قطار خداحافظی کردیم[ترجمه ترگمان] در ایستگاه قطار وداع کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a departure, or the ceremonies accompanying it.
• مترادف: cong�, leave-taking
• مشابه: adieu, departure, leave, parting, valediction
• مترادف: cong�, leave-taking
• مشابه: adieu, departure, leave, parting, valediction
- His farewell from the profession after forty years was a sad event for his colleagues.
[ترجمه گوگل] خداحافظی او از این حرفه پس از چهل سال برای همکارانش اتفاق غم انگیزی بود
[ترجمه ترگمان] خداحافظی او از حرفه پس از چهل سال یک رویداد غم انگیز برای همکارانش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خداحافظی او از حرفه پس از چهل سال یک رویداد غم انگیز برای همکارانش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a party or celebration marking a departure, usu. in honor of those departing; farewell party.
• مشابه: party
• مشابه: party
- Are you going to attend the farewell for the director on Saturday?
[ترجمه گوگل] آیا قرار است شنبه در مراسم خداحافظی کارگردان شرکت کنید؟
[ترجمه ترگمان] قرار است روز شنبه برای کارگردان سخنرانی کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قرار است روز شنبه برای کارگردان سخنرانی کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: just before departure; final.
• مترادف: valedictory
• مشابه: final, last, parting
• مترادف: valedictory
• مشابه: final, last, parting
- As a farewell gesture, the company bought him a car.
[ترجمه گوگل] به عنوان یک حرکت خداحافظی، شرکت برای او یک ماشین خرید
[ترجمه ترگمان] به عنوان خداحافظی، شرکت برای او یک ماشین خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به عنوان خداحافظی، شرکت برای او یک ماشین خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید