faradic


(برق) وابسته به جریان القایی، فارادیک، القایی، القا شده

جمله های نمونه

1. The application of faradic current to stimulate muscles and nerves.
[ترجمه گوگل]استفاده از جریان فارادیک برای تحریک عضلات و اعصاب
[ترجمه ترگمان]استفاده از جریان faradic برای تحریک ماهیچه ها و اعصاب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. PC is used to store and process the displacement data and faradic voltage data which are acquired by multi-function data-collecting card in the meantime.
[ترجمه گوگل]PC برای ذخیره و پردازش داده های جابجایی و داده های ولتاژ فارادیک استفاده می شود که در این بین توسط کارت جمع آوری داده های چند منظوره به دست می آید
[ترجمه ترگمان]از کامپیوتر برای ذخیره و پردازش داده های جابجایی و داده های ولتاژ faradic استفاده می شود که در این میان کارت جمع آوری داده چند وظیفه ای بدست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is proposed that these oxygen groups improve carbon wettability, although they can also contribute to capacitance by faradic reactions, inducing pseudocapacitance .
[ترجمه گوگل]پیشنهاد می‌شود که این گروه‌های اکسیژن ترشوندگی کربن را بهبود می‌بخشند، اگرچه می‌توانند با واکنش‌های فارادیک به خازن کمک کنند و باعث ایجاد شبه خازن شوند
[ترجمه ترگمان]همچنین پیشنهاد شده است که این گروه های اکسیژن wettability کربن را بهبود بخشند، اگر چه آن ها می توانند به ظرفیت واکنش faradic کمک کنند و pseudocapacitance را تحریک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In addition, the influences of the temperature and the faradic field on the system stability were discussed, and the solutions were given.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، تأثیرات دما و میدان فارادیک بر پایداری سیستم مورد بحث قرار گرفت و راه‌حل‌هایی ارائه شد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، تاثیرات دما و میدان مغناطیسی بر پایداری سیستم مورد بحث قرار گرفتند و راه حل ها مورد بحث قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To treat or stimulate ( a muscle or nerve ) with faradic current.
[ترجمه گوگل]برای درمان یا تحریک (عضله یا عصب) با جریان فارادیک
[ترجمه ترگمان]برای درمان یا تحریک (یک ماهیچه یا عصب)با جریان faradic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to induced electric currents

پیشنهاد کاربران

بپرس