farad

/ˈfæræd//ˈfæræd/

معنی: فاراد، واحد گنجایش برق
معانی دیگر: (واحد ظرفیت خازن) فاراد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a unit of electrical capacitance equal to the amount required for one coulomb to cause a difference of one volt in potential.

جمله های نمونه

1. Be which company staff can leave farad benefit?
[ترجمه گوگل]کارکنان کدام شرکت می توانند مزایای فاراد را ترک کنند؟
[ترجمه ترگمان]آیا کارکنان شرکت می توانند سود خود را از دست بدهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Now, the Farad is such a huge unit of measurement, "it's like measuring distance in light years," said Schindall.
[ترجمه گوگل]شیندال گفت: اکنون، فاراد یک واحد اندازه گیری بسیار بزرگ است، "مثل اندازه گیری فاصله در سال های نوری است "
[ترجمه ترگمان]Schindall گفت: \"اکنون، Farad واحد بزرگی از اندازه گیری است،\" مانند اندازه گیری فاصله در سال های نوری \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. SuperCap namely FaradCap is the capacitor whose capacity can be ranked by Farad.
[ترجمه گوگل]SuperCap یعنی FaradCap خازنی است که ظرفیت آن توسط فاراد قابل رتبه بندی است
[ترجمه ترگمان]SuperCap به نام FaradCap، خازن ایست که ظرفیت آن را می توان با Farad رتبه بندی نمود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Farad is too large a unit to be used in radio calculation.
[ترجمه گوگل]فاراد یک واحد بزرگتر از آن است که در محاسبات رادیویی استفاده شود
[ترجمه ترگمان]Farad یک واحد بزرگ برای استفاده در محاسبات رادیویی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At present she goes up in happy net already gather together a small fortune: 6 farad benefit and 100 many friends.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او در شبکه شاد بالا می رود و ثروت اندکی جمع آوری می کند: 6 فاراد سود و 100 دوست بسیار
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر او در تور خوشبختی شرکت می کند و یک ثروت کوچک را گرد هم جمع می کند: ۶ farad سود و ۱۰۰ دوست دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They also had collaborated with well-known soloist, Yehudi Menuhin and Farad Neyman.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین با یهودی منوهین و فاراد نیمان نوازنده سرشناس همکاری کرده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین با soloist معروف، Yehudi Menuhin و Farad Neyman هم کاری کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One trillionth ( 10 - 12 ) of a farad.
[ترجمه گوگل]یک تریلیونم (10-12) فاراد
[ترجمه ترگمان]یک trillionth (۱۰ - ۱۰)یک farad
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Metrology Building, which houses the US national standards for the volt, ohm, and farad, among other electrical quantities, resides on the NIST campus northwest of Washington, DC.
[ترجمه گوگل]ساختمان مترولوژی، که دارای استانداردهای ملی ایالات متحده برای ولت، اهم و فاراد، در کنار سایر مقادیر الکتریکی است، در پردیس NIST در شمال غربی واشنگتن، دی سی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]ساختمان Metrology که استانداردهای ملی آمریکا برای ولت، اهم و farad را در میان مقادیر الکتریکی دیگر قرار می دهد، در محوطه NIST در شمال غربی واشنگتن دی سی زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So it's much more common to see microfarads (one-millionth of a farad) and even picofarads (one-millionth of a microfarad).
[ترجمه گوگل]بنابراین دیدن میکروفاراد (یک میلیونم فاراد) و حتی پیکوفاراد (یک میلیونم میکروفاراد) بسیار رایج‌تر است
[ترجمه ترگمان]بنابراین دیدن microfarads (یک هزارم ثانیه)و حتی picofarads (یک هزارم ثانیه)بسیار رایج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A unit of capacitance equal to one thousandth(10 - of a farad .
[ترجمه گوگل]یک واحد ظرفیت برابر با یک هزارم (10 - فاراد)
[ترجمه ترگمان]یک واحد ظرفیت برابر با یک هزارم (۱۰ - ۱۰)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فاراد (اسم)
farad

واحد گنجایش برق (اسم)
farad

تخصصی

[کامپیوتر] فاراد
[برق و الکترونیک] فاراد - فاراد [ اف] واحد ظرفیت در سیستم « اس آی». اگر تغییر ولتاژ 1 وات بر ثانیه بود در دو سر یک خازن، جریان 1 آمپر را تولید کند ظرفیت آن 1 اف خواهد بود. در عمل، فاراد واحد بسیار بزرگی است و عموماً به جای آن از دوواحد کوچکتر استفاده می شود: میکروفاراد برابر با یک میلیونیم فاراد و پیکوفاراد مساوی با یک میلیونیم میکروفاراد.

انگلیسی به انگلیسی

• unit of electrical capacity

پیشنهاد کاربران

بپرس