far off

/ˈfɑːrˈɒf//fɑːrɒf/

پرت، خیلی دور، دوردست، دور افتاده دور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: at or from a distance; a long way away; distant.

- the far-off sound of church bells
[ترجمه گوگل] صدای دور ناقوس کلیسا
[ترجمه ترگمان] صدای ناقوس کلیسا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: distant in space or time; remote.
متضاد: nearby
مشابه: distant, far, remote

انگلیسی به انگلیسی

• distant, remote
a far-off place is a long distance away.
a far-off time is a long time away in the future or past.

پیشنهاد کاربران

دور از حقیقت، دور از واقعیت
۱. دور ۲. دور دست. دور افتاده ۳. قدیم. گذشته. گذشته دور
مثال:
But how can they attain it from a far off place.
اما آنها چگونه از مکانی دور دست به آن دست خواهند یافت؟
دور افتاده
Far - off
Far - flung
Faraway
Remote
but it was not far off
اما خیلی هم فاصله نداشت
دورافتاده
across the seas ( =far away )
به معنای remote
پرت و درو
A long way
نیمه اول دوره خشکی گاو

بپرس