far fetched

پیشنهاد کاربران

کلمه "far - fetched" در انگلیسی به معنای "دور از ذهن"، "بعید" یا "غیرمنطقی" است و معمولاً برای توصیف ایده ها، داستان ها یا توضیحاتی به کار می رود که بسیار غیرمحتمل یا سخت باور هستند.
### ریشه شناسی ( Etymology ) :
...
[مشاهده متن کامل]

- "Far" به معنی "دور"
- "Fetched" از فعل "to fetch" به معنای "آوردن" یا "گرفتن"
در گذشته، این عبارت به چیزهایی اشاره می کرد که از فاصله ی دور آورده می شدند ( مثل کالاهای وارداتی نادر و عجیب ) . به تدریج، این معنا گسترش یافت و برای اشاره به چیزهای غیرعادی، اغراق آمیز یا غیرواقعی استفاده شد.
### مثال ها:
- "His explanation sounds far - fetched. "
( توضیح او به نظر غیرمنطقی می آید. )
- "The movie's plot was too far - fetched to be believable. "
( طرح داستان فیلم خیلی غیرواقعی بود. )
پس "far - fetched" در اصل به چیزی اشاره دارد که آنقدر غیرمعمول یا اغراق شده است که باورکردنش سخت است.
1. His excuse for being late was so far - fetched that no one believed him.
- بهانه اش برای دیرکردن آنقدر دور از ذهن بود که هیچ کس باورش نکرد.
2. The conspiracy theory sounds interesting, but it’s a bit far - fetched.
- نظریه ی توطئه جالب به نظر می رسد، اما کمی غیرمنطقی است.
3. The idea that aliens built the pyramids seems far - fetched to most historians.
- این ایده که موجودات فضایی اهرام را ساخته اند، برای بیشتر تاریخ دان ها غیرقابل باور است.
4. Her story about meeting a celebrity in a small caf� felt far - fetched.
- داستان او درباره ملاقات با یک سلبریتی در یک کافه کوچک، غیرواقعی به نظر می رسید.
5. The movie’s ending was so far - fetched that it ruined the whole story.
- پایان فیلم آنقدر غیرمنطقی بود که کل داستان را خراب کرد.
6. It’s not far - fetched to think that technology will keep advancing rapidly.
- این فکر که فناوری به سرعت پیشرفت خواهد کرد، چندان دور از ذهن نیست.
7. His plan to become a millionaire in a month seems far - fetched.
- نقشه اش برای میلیونر شدن در یک ماه، غیرواقعی به نظر می رسد.
8. Some people find the concept of time travel far - fetched, but scientists are researching it.
- بعضی ها مفهوم سفر در زمان را غیرممکن می دانند، اما دانشمندان روی آن تحقیق می کنند.
9. The politician’s promises were so far - fetched that even his supporters doubted him.
- قول های سیاستمدار آنقدر غیرواقعی بود که حتی حامیانش هم شک کردند.
10. At first, the idea of working from home seemed far - fetched, but now it’s normal.
- در ابتدا، ایده ی کار از خانه غیرمنطقی به نظر می رسید، اما الان عادی شده است.
These examples show how "far - fetched" is used to describe something unlikely, exaggerated, or hard to believe.
deepseek

۱. بعید. دور از ذهن. دور از واقع ۲. مبالغه آمیز. باور نکردنی
مثال:
far - fetched, far - fetched is what you are promised!
بعید است بعید است آنچه شما وعده داده اید.
�هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ�
نامیسر، بعد، غیرواقع، باورنکردنی
difficult to believe and unlikely to be true
صفت / غیر قابل باور ( قبول ) و غیر واقعی
Her story about being chased away from school by wolves seems pretty far - fetched.
a far - fetched idea/story
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/far-fetched
Implausible
باورنکردنی
باورناپذیر
غیر محتمل
بعید
غیر معقول
دور از ذهن
بعید و غیرقابل باور

بپرس