fanciful

/ˈfænsəfəl//ˈfænsɪfəl/

معنی: خیالی، بوالهوس، پر اوهام
معانی دیگر: پر تخیل، پر پندارش، شگرف، طرفه، شگفت انگیز، عجیب و غریب، خیالباف، اهل خواب و خیال، هوس باف، خیال پرداز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: fancifully (adv.), fancifulness (n.)
(1) تعریف: exhibiting use of the imagination; whimsical or imaginative.
متضاد: down to earth, unimaginative
مشابه: chimerical, imaginative, romantic, whimsical

- She wore a fanciful costume that turned her into a beautiful exotic bird.
[ترجمه گوگل] او یک لباس خیالی پوشیده بود که او را به یک پرنده عجیب و غریب زیبا تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان] او لباس عجیب غریبی بر تن داشت که او را تبدیل به یک پرنده زیبا و زیبا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: distorted by the imagination; imaginary.
متضاد: realistic, truthful, veridical
مشابه: imaginary

- fanciful claims
[ترجمه گوگل] ادعاهای خیالی
[ترجمه ترگمان] ادعاهای خیالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: inclined to indulge in or be ruled by caprice or whim.
متضاد: down to earth, practical
مشابه: arbitrary, capricious, fickle

- a fanciful nature
[ترجمه گوگل] طبیعت خیالی
[ترجمه ترگمان] طبع عجیب و غریبی دارد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. fanciful costumes
جامه های پر نقش و نگار

2. a fanciful tale
داستان تخیلی

3. Designing silicon chips to mimic human organs sounds fanciful.
[ترجمه گوگل]طراحی تراشه های سیلیکونی برای تقلید از اندام های انسان خیالی به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]استفاده از تراشه های سیلیکونی برای تقلید از اندام های انسان، عجیب به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He has some fanciful notion about converting one room of his apartment into a gallery.
[ترجمه گوگل]او در مورد تبدیل یک اتاق از آپارتمان خود به یک گالری، تصوری تخیلی دارد
[ترجمه ترگمان]او خیال دارد یک اتاق از آپارتمانش را به یک گالری تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This may seem a somewhat fanciful proposition, but no less a person than Chomsky has suggested such a possibility.
[ترجمه گوگل]این ممکن است تا حدی خیالی به نظر برسد، اما فردی کمتر از چامسکی چنین احتمالی را پیشنهاد کرده است
[ترجمه ترگمان]این ممکن است یک پیشنهاد کمی عجیب به نظر برسد، اما هیچ فردی کم تر از چامسکی چنین امکانی را پیشنهاد نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It fails because it is usually based on fanciful or distorted comparisons.
[ترجمه گوگل]شکست می خورد زیرا معمولاً مبتنی بر مقایسه های خیالی یا تحریف شده است
[ترجمه ترگمان]این روش به این دلیل شکست می خورد که معمولا مبتنی بر مقایسه fanciful یا کج و معوج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I was holding on to some fanciful notion of marriage as a vehicle for independence.
[ترجمه گوگل]من به برخی تصورات خیالی از ازدواج به عنوان وسیله ای برای استقلال پایبند بودم
[ترجمه ترگمان]من یک تصور خیالی از ازدواج به عنوان وسیله ای برای استقلال در دست داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I dismissed the rumors as fanciful.
[ترجمه گوگل]من شایعات را رد کردم و آن را تخیلی دانستم
[ترجمه ترگمان]من شایعات رو به عنوان fanciful تموم کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Children are very fanciful.
[ترجمه گوگل]بچه ها خیلی تخیلی هستند
[ترجمه ترگمان]کودکان بسیار خیالی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Fanciful though this may sound, Blackburn is a skilful and subtle enough writer to pull it off.
[ترجمه گوگل]هر چند این ممکن است خیال انگیز به نظر برسد، بلکبرن نویسنده ای ماهر و زیرک است که بتواند آن را به پایان برساند
[ترجمه ترگمان]هر چند که این صدا ممکن است، Blackburn یک نویسنده ماهر و ماهرانه است که آن را از آن بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. No, too fanciful to consider him in the role of murderer.
[ترجمه گوگل]نه، خیلی خیال انگیز است که او را در نقش قاتل بدانیم
[ترجمه ترگمان]نه، خیلی fanciful که او را در نقش قاتل تلقی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A fanciful idea by some toy manufacturer which only goes to underline what was said previously about imagination and licence!
[ترجمه گوگل]یک ایده خیالی توسط برخی از تولیدکنندگان اسباب بازی که فقط به تأکید بر آنچه قبلاً در مورد تخیل و مجوز گفته شد می رود!
[ترجمه ترگمان]یک ایده خیالی از سوی یک تولید کننده اسباب بازی که تنها به آن توجه می کند، چیزی است که قبلا در مورد تخیل و پروانه گفته می شد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is not just some fanciful theory.
[ترجمه گوگل]این فقط یک نظریه خیالی نیست
[ترجمه ترگمان]این فقط یه نظریه فرضی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This is an illogical, nay, fanciful urge since I have never really heard them.
[ترجمه گوگل]این یک اصرار غیرمنطقی، نه، واهی است، زیرا من هرگز واقعاً آنها را نشنیده ام
[ترجمه ترگمان]این یک میل غیر منطقی است، نه، هوس است، از آنجایی که من هرگز آن ها را نشنیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Some of these products have fanciful names which imply that they are for the calorie conscious.
[ترجمه گوگل]برخی از این محصولات دارای نام های خیالی هستند که به این معنی است که آنها برای افراد آگاه کالری هستند
[ترجمه ترگمان]برخی از این محصولات نام های مختلفی دارند که حاکی از آن هستند که آن ها نگران کالری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیالی (صفت)
valetudinarian, air-built, imaginary, fanciful, fictitious, fancied, fantastic, unrealistic, chimerical, unreal, dreamy, visionary, thoughtful, pensive, hypochondriac, spleeny, insubstantial, contemplative, meditative, romantic, cloud-built, fantastical, spectral, ideational

بوالهوس (صفت)
flighty, fanciful, whimsical, freakish, capricious

پر اوهام (صفت)
fanciful, imaginative

انگلیسی به انگلیسی

• wild, strange; imaginary; unreal; whimsical
fanciful ideas or stories are based on someone's imagination and not on reality.
something that is fanciful is unusual and elaborate rather than plain; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

یکی از معانی این واژه حالتی منفی را به همراه دارد که مطابق با حالت منفی واژه ornamental نیز هست، یعنی تزیینی یا زینتی. اینکه بفرض شما از موضوعاتی سخن می گویید که ارتباطی با واقعیت و کاربرد آن در جهان واقع ندارند بلکه صرفا برای نمایش و سرخوشی استفاده می شوند و نقشی زینتی و تزئینی و مصنوع دارند.
Ful پسوندی است به معنای سرشار از
Fancy به معنای خیال، توهم
Fanciful به معنای سرشار از خیال و توهم یا همان
👈👈 خیالی

بپرس