fan out

/ˈfænˈaʊt//fænaʊt/

(مانند بادزن تاشو یا چتر) از هم باز شدن، (از یک نقطه به اطراف) پراکنده شدن یا کردن، چتری کردن یا شدن، پهنای خروجی، گنجایش خروجی

جمله های نمونه

1. Five main roads fan out from the village.
[ترجمه گوگل]پنج جاده اصلی از روستا بیرون می‌آیند
[ترجمه ترگمان]پنج جاده اصلی از دهکده بیرون زده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This forms as the fibrils fan out and begin to create the spherical outline.
[ترجمه گوگل]زمانی که فیبریل ها به سمت بیرون می روند و شروع به ایجاد طرح کروی می کنند، شکل می گیرد
[ترجمه ترگمان]این شکل به شکل بادبزنی fibrils شکل می گیرد و طرح کلی کروی را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The men were told to fan out and begin the search.
[ترجمه فاطمه] به افراد گفته شد که متفرق شوند و جستجو را شروع کنند
|
[ترجمه گوگل]به مردان گفته شد که هواداران خود را بیرون بیاورند و جستجو را آغاز کنند
[ترجمه ترگمان]به افراد گفته شد که فن جستجو را شروع کنند و شروع به جستجو کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She liked to fan out.
[ترجمه گوگل]او دوست داشت هوادار شود
[ترجمه ترگمان]دوست داشت از او طرفداری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The bird would fan out her feathers in threatened.
[ترجمه فاطمه] این پرنده پرهایش را به عنوان تهدید به اطراف پراکنده میکند.
|
[ترجمه گوگل]پرنده با تهدید پرهایش را بیرون می زد
[ترجمه ترگمان]پرنده پر از پره ای خود را در معرض تهدید قرار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A line driver used to fan out to multiple receivers via a transmission line.
[ترجمه گوگل]یک درایور خط که از طریق یک خط انتقال به چندین گیرنده فن می‌دهد
[ترجمه ترگمان]یک راننده خط برای استفاده از گیرنده های چندگانه از طریق یک خط انتقال استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Goods and service journeys thus fan out from source to destination, spreading by subdivision.
[ترجمه گوگل]بنابراین، سفرهای کالا و خدمات از مبدا به مقصد گسترش می‌یابد و بر اساس تقسیم‌بندی گسترش می‌یابد
[ترجمه ترگمان]بنابراین محصولات و خدمات از منبع به مقصد، گسترش و توسط زیربخش گسترش پیدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fan out when you run into the ring.
[ترجمه گوگل]وقتی وارد رینگ می‌شوید باد کنید
[ترجمه ترگمان] وقتی وارد رینگ میشی پخش میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We decided to fan out in different directions to look for the Boy.
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم در جهات مختلف هوادار شویم تا به دنبال پسر بگردیم
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که به مسیرهای مختلفی برویم و به دنبال پسر بگردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Behind the building, green fields fan out as far as the eye can see.
[ترجمه گوگل]در پشت ساختمان، مزارع سبز تا جایی که چشم کار می کند، بیرون می زند
[ترجمه ترگمان]پشت ساختمان، زمین های سبز تا جایی که چشم می تواند ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She liked fan out.
[ترجمه گوگل]او از هواداران خوشش آمد
[ترجمه ترگمان]از بادبزن خوشش می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Start with the stalwarts of the organisation and let the message fan out from there, snowballing as it goes along.
[ترجمه گوگل]با سرسختان سازمان شروع کنید و اجازه دهید پیام از آنجا پخش شود و هر چه پیش می‌رود گلوله برفی می‌ریزد
[ترجمه ترگمان]با the سازمان شروع کنید و اجازه دهید که پیغام از آنجا بیرون برود، و هر چه بیشتر ادامه پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Place the sliced melons alternately on a large platter and fan out the wedges.
[ترجمه گوگل]خربزه های ورقه شده را به طور متناوب در یک بشقاب بزرگ قرار دهید و قاچ ها را بیرون بیاورید
[ترجمه ترگمان]در یک ظرف بزرگ، خربزه sliced را روی یک بشقاب بزرگ قرار داده و the را از آن جدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Shaped like a palm tree, its " branches " fan out into the Persian Gulf.
[ترجمه گوگل]به شکل درخت خرما، "شاخه های" آن به خلیج فارس می ریزد
[ترجمه ترگمان]شکل به شکل یک درخت نخل و بادبزن \"شاخه های\" آن در خلیج فارس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] گنجایش خروجی
[برق و الکترونیک] ظرفیت خروجی - ظرفیت خروجی ؛ شاخه دهی خروجی تعدا خروجی منطقی موازی که می توان از یک مدار مجتمع گرفت بدون آنکه از حد مجاز مشخصات خود خارج شود.

انگلیسی به انگلیسی

• spread out (like a fan)

پیشنهاد کاربران

فرستادن به جایی، رهسپار کردن، روانه کردن
( گروهی از افراد ) در حالی که به جلو حرکت می کنند در عین حال از هم باز می شن و در مسیرهای مختلف پخش می شن که بتونن یک محدوده بزرگی رو برای جستجوی چیزی پوشش بدن
متفرق شدن
پخش شدن
fan out your fingers
انگشتانت را از هم باز کن.
ظرفیت خروجی ( مهندسی برق )
توی سریال فرندز
Thank God you didn't try to fan out the magazines.
خداروشکر که جای مجله ها رو عوض نکردی. . .
fan out cash
جداکردن پول از هم به صورت افقی کنار هم گذاشتن
( معمولا در مورد گروه جست و جو ) از یک نقطه شروع به حرکت در جهت های مختلف کردن در یک منطقه برای گشتن به دنبال چیزی یا کسی که گم یا مفقود شده
پخش شدن/پراکنده شدن به اطرف
پخش شید
متفرق شید
از یک نقطه متفرق شدن - از یک نقطه چیزی را پخش کردن مثل باز کردن چتر - گرفتن بادبزن تاشو - پول - پاسور در دست
متصل کردن
پخش کردن روی چیزی، باز کردن
جابه جا کردن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس