familiarity

/fəˌmɪˈljerəti//fəˌmɪlɪˈærɪti/

معنی: اشنایی، خودمانی، انس
معانی دیگر: نزدیکی، دوستی، صمیمیت، همکاری نزدیک، خودمانی بودن، ندار بودن (با کسی)، خودی بودن، رسمی نبودن، بی تکلفی، دست به سر و گوش کسی کشیدن، ماچ و بوسه (و کارهایی که معمولا در خلوت انجام می شود)، (با : with) دانش، تبحر، خبرگی، بلدی، پر رویی، گستاخی، خودمانی بودن بیش از حد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: familarities
(1) تعریف: knowledge or understanding of a particular thing.
مترادف: acquaintance, conversance, knowledge, understanding
متضاد: ignorance, unfamiliarity
مشابه: cognizance, comprehension, experience, grasp, intimacy, mastery

- His familiarity with a number of languages helped him in his foreign travels.
[ترجمه گوگل] آشنایی او با چند زبان به او در سفرهای خارجی کمک کرد
[ترجمه ترگمان] آشنایی او با تعدادی از زبان ها در مسافرت های خارجی به او کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the state of being familiar or acquainted closely.
مترادف: closeness, friendship, intimacy
مشابه: acquaintance, association, brotherhood, companionship, fellowship, fraternity, friendliness, sisterhood

(3) تعریف: impertinent or presumptuous intimacy, esp. a sexual advance.
مشابه: advances, come-on, impertinence, impropriety, indecorum, insolence, liberty, presumption, unseemliness

جمله های نمونه

1. familiarity breeds contempt
آشنایی زیاد (با کسی) موجب کوچک پنداری (او) می شود

2. her familiarity with the works of shakespear is astounding
تبحر او در آثار شکسپیر شگفت انگیز است.

3. my familiarity with morteza started forty years ago
دوستی من با مرتضی چهل سال پیش شروع شد.

4. he addresses his teachers with familiarity
او با معلم هایش به طور خودمانی صحبت می کند.

5. In fact his familiarity with the Bronx was pretty limited.
[ترجمه گوگل]در واقع آشنایی او با برانکس بسیار محدود بود
[ترجمه ترگمان]در واقع آشنایی او با برانکس بسیار محدود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I had only a basic familiarity with computers.
[ترجمه گوگل]من فقط آشنایی اولیه با کامپیوتر داشتم
[ترجمه ترگمان]من تنها آشنایی اساسی با کامپیوترها داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Familiarity breeds contempt.
[ترجمه گوگل]آشنایی باعث تحقیر می شود
[ترجمه ترگمان]familiarity را تحقیر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is desirable that you should have some familiarity with computers.
[ترجمه گوگل]مطلوب است که تا حدودی با کامپیوتر آشنایی داشته باشید
[ترجمه ترگمان]خوب است که شما باید با کامپیوترها آشنایی داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His familiarity with the language helped him enjoy his stay.
[ترجمه گوگل]آشنایی او با زبان به او کمک کرد از اقامتش لذت ببرد
[ترجمه ترگمان]آشنایی او با زبان به او کمک کرد تا از اقامت خود لذت ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Familiarity is the enemy of desire.
[ترجمه گوگل]آشنایی دشمن آرزوست
[ترجمه ترگمان]familiarity دشمن هوس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ellen's familiarity with pop music is astonishing.
[ترجمه mir@] شناخت آلن از موسیقی پاپ حیرت آور است
|
[ترجمه گوگل]آشنایی الن با موسیقی پاپ شگفت انگیز است
[ترجمه ترگمان]آشنایی الن با موسیقی پاپ حیرت انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His familiarity with many rarely used languages surprised us all.
[ترجمه گوگل]آشنایی او با بسیاری از زبان های کم استفاده همه ما را شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان]آشنایی او با بسیاری از زبان ها که به ندرت مورد استفاده قرار می گرفت همه ما را متعجب ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bob behaved towards Kate with too great familiarity.
[ترجمه گوگل]باب با کیت بسیار آشنا رفتار کرد
[ترجمه ترگمان]باب خیلی خودمانی با کیت رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I miss the familiarity of home.
[ترجمه گوگل]دلم برای آشنایی خونه تنگ شده
[ترجمه ترگمان] دلم واسه آشنایی خونه تنگ شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشنایی (اسم)
acquaintance, familiarity, orientation, friendship

خودمانی (اسم)
familiarity, intimacy, particularity, friendliness

انس (اسم)
familiarity, fondness

انگلیسی به انگلیسی

• skill; friendship, intimacy; freedom, relaxed behavior; excessive friendliness

پیشنهاد کاربران

Familiarity is a noun that refers to close acquaintance with or knowledge of something. It can also mean the quality of being well known from long or close association.
Familiarity اسمی است که به آشنایی یا آگاهی نزدیک با چیزی اشاره دارد، آشنایی، شناخت
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین می تواند به معنای کیفیت شناخته شده بودن از ارتباط طولانی یا نزدیک باشد، سابقه آشنایی
His familiarity with the works of Thomas Hardy is impressive.
The reassuring familiarity of his parents’ home made him feel at ease.
Familiarity allows us to give each other nicknames.
Harry’s familiarity with the city makes him a good tour guide.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/familiarity
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : familiarize
✅️ اسم ( noun ) : family / familiarity / familiarization
✅️ صفت ( adjective ) : familiar / familial / family
✅️ قید ( adverb ) : familiarly
انس و الفت
نزدیکی، قرابت
یک خانه بودن
یار گرمابه و گلستان بودن
فِمِلی یِرِتی
۱. آشنایی ( knowledgeableness )
۲. صمیمت و خودمانی بودن ( friendliness )
آشنایی با یک مبحث علمی میتونه باشه. یا آشنایی با یک چیز یا یک کس
noun
[noncount]
1 : the state of being familiar with something : the state of having knowledge about something — usually with
...
[مشاهده متن کامل]

◀️His familiarity with local issues helped him during the campaign.
◀️The job requires familiarity with current software
◇The expression familiarity breeds contempt means that knowing a lot about someone or something can cause you to like that person or thing less
این عبارت معنیش میشه دوری و دوستی ( البته کاملِ کامل مثل هم نیستن ولی ترجمه نزدیک تر از این پیدا نمیشه )
2 : a friendly and informal way of acting or talking
◀️He spoke to everyone with the easy/relaxed familiarity of an old friend

. Familiarity breeds contempt
آشنایی زیاد ( با کسی ) موجب کوچک پنداری ( او ) می شود. ( آبادیس )
یا
قرابت ، حرمت را از بین می برد.
Familiarity breeds contempt
ضرب المثل به فارسی میشه
دوری و دوستی
توی عبارت های بالا تحت اللفظی معنی شده
Did desire really grow with the years, or did familiarity cause partners to long for other lovers?
. . . آیا این صمیمیت و ندار بودن با همدیگه منجر شد به اینکه اون زوج از ته دل همدیگه رو بخوان؟
Husbands and wives 1992
شباهت، مشابهت
آشنایی
شخصِ پرویی که زود خودمونی میشه
به معنی معاشقه پنهانی
موانست. انس داشتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس