fallibility

/ˌfæləˈbɪləti//ˌfæləˈbɪlɪti/

معنی: جایزالخطا بودن
معانی دیگر: جایزالخطا بودن

جمله های نمونه

1. The play deals with the fallibility of human nature.
[ترجمه گوگل]این نمایشنامه به خطاپذیری طبیعت انسان می پردازد
[ترجمه ترگمان]بازی با fallibility طبیعت انسان سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Errors may have been made due to human fallibility.
[ترجمه گوگل]ممکن است اشتباهات به دلیل خطاپذیری انسان صورت گرفته باشد
[ترجمه ترگمان]اشتباه ات ممکن است به خاطر اشتباه کردن اشتباه انسان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Schubert had no illusions about human fallibility.
[ترجمه گوگل]شوبرت هیچ توهمی در مورد خطاپذیری انسان نداشت
[ترجمه ترگمان]شوبرت که اشتباه کرده بود، اشتباه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The recognition of fallibility is simply an acknowledgment of our humanity.
[ترجمه گوگل]تشخیص خطاپذیری صرفاً تصدیق انسانیت ماست
[ترجمه ترگمان]به رسمیت شناختن اشتباه ممکن است به سادگی یک آگاهی از انسانیت ما باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fallibility of science is one of the great betrayals of our times.
[ترجمه گوگل]خطاپذیری علم یکی از خیانت های بزرگ روزگار ماست
[ترجمه ترگمان]اشتباه کردن علم یکی از خیانت بزرگ روزگار ماست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This idea stems from the acceptance of human fallibility and is supported by modern aesthetics.
[ترجمه گوگل]این ایده از پذیرش خطاپذیری انسان سرچشمه می گیرد و زیبایی شناسی مدرن آن را پشتیبانی می کند
[ترجمه ترگمان]این ایده از پذیرش اشتباه fallibility انسان ناشی می شود و توسط زیبایی شناسی مدرن حمایت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But believing in the fallibility of the central bank could serve investors well.
[ترجمه گوگل]اما باور به خطاپذیری بانک مرکزی می تواند به خوبی به سرمایه گذاران کمک کند
[ترجمه ترگمان]اما اعتقاد به the بانک مرکزی می تواند به خوبی به سرمایه گذاران کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The IC 3 partly attributed male online fallibility to buying patterns.
[ترجمه گوگل]IC 3 تا حدی خطاپذیری آنلاین مردان را به الگوهای خرید نسبت داد
[ترجمه ترگمان]بخش ارتباطات داخلی ۳ تا حدودی امکان خرید الگوها را به صورت آنلاین نسبت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Does It'suggest a fallibility in Cleanthes's position?
[ترجمه گوگل]آیا این نشان دهنده خطاپذیری در موقعیت کلینتس است؟
[ترجمه ترگمان]آیا این کار ممکن است در موقعیت Cleanthes اشتباه گرفته شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This approach also gives us fascinating glimpses of the fallibility of great scientists.
[ترجمه گوگل]این رویکرد همچنین اجمالی اجمالی از خطاپذیری دانشمندان بزرگ به ما می دهد
[ترجمه ترگمان]این رویکرد به ما نمایی شگفت انگیز از the دانشمندان بزرگ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This example clearly illustrates the theory dependence and hence fallibility of observation statements.
[ترجمه گوگل]این مثال به وضوح وابستگی نظریه و در نتیجه خطاپذیری گزاره های مشاهده را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این مثال وابستگی تیوری و نتیجه اشتباه کردن اظهارات مشاهده را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He's become the pastor of our class, versed in all the range of human folly and fallibility.
[ترجمه گوگل]او به کشیش کلاس ما تبدیل شده است، که در تمام دامنه حماقت و خطاپذیری انسانی آگاه است
[ترجمه ترگمان]ممکن است او کشیش کلاس ما باشد، با تمام وجود حماقت انسانی و ممکن است اشتباه کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Often accompany hair stone, if do not have calculous fallibility examine, be tumor.
[ترجمه گوگل]اغلب همراه با سنگ مو، در صورت عدم بررسی خطای حسابی، تومور است
[ترجمه ترگمان]اغلب با سنگ مو همراه باشید، اگر اشتباه نکرده باشید، تومور باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Provides an examination method of numerical control about the fallibility of the involute gear.
[ترجمه گوگل]یک روش بررسی کنترل عددی در مورد خطاپذیری چرخ دنده پیچشی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]یک روش معاینه از کنترل عددی در مورد fallibility لوازم involute فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جایزالخطا بودن (اسم)
fallibility

انگلیسی به انگلیسی

• liability to err or make a mistake

پیشنهاد کاربران

خطا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : fall
✅️ اسم ( noun ) : fall / fallibility / fallacy
✅️ صفت ( adjective ) : fallible / fallen / fallacious
✅️ قید ( adverb ) : fallaciously
خطاپذیری
خطاپذیر

بپرس