fall to


(خوردن یا حمله و غیره) شروع کردن، آغاز کردن، بکاری مبادرت کردن، به عملی دست زدن

جمله های نمونه

1. Sometimes it takes a good fall to really know where you stand.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات یک سقوط خوب طول می کشد تا واقعاً بدانید کجا ایستاده اید
[ترجمه ترگمان]بعضی وقتا خیلی خوب میشه فهمید که کجا هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sometimes it takes a really big fall to know where you stand.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات یک سقوط واقعاً بزرگ طول می کشد تا بدانید کجا ایستاده اید
[ترجمه ترگمان]بعضی وقتا خیلی سخت میشه فهمید که کجا وایسادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tonight the temperature will fall to degrees below freezing.
[ترجمه گوگل]دمای هوا امشب به درجه زیر صفر می رسد
[ترجمه ترگمان]امشب دمای هوا به درجه پایین سرد خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The temperature tonight will fall to seven degrees Celsius.
[ترجمه گوگل]دمای هوا امشب تا هفت درجه سانتیگراد کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]دمای هوا امشب به هفت درجه سانتیگراد می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Temperatures could fall to minus eight tonight.
[ترجمه گوگل]دمای هوا امشب به منفی هشت کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان] temperatures \"می تونه امشب از\" منفی \"رد بشه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He's worried the business will fall to pieces without him.
[ترجمه گوگل]او نگران است که تجارت بدون او به هم بخورد
[ترجمه ترگمان]نگران است که بدون او تجارت نابود خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One slip and you could fall to your death.
[ترجمه گوگل]یک لغزش ممکن است به مرگ بیفتی
[ترجمه ترگمان]یک تکه کاغذ و تو می تونی به مرگ خودت سقوط کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Do you wear your old clothes until they fall to pieces?
[ترجمه گوگل]آیا لباس های قدیمی خود را می پوشید تا زمانی که تکه تکه شوند؟
[ترجمه ترگمان]لباس های قدیمی خودت رو می پوشی تا تیکه پاره بشن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The force of gravity makes things fall to earth.
[ترجمه گوگل]نیروی گرانش باعث می شود اشیا به زمین بیفتند
[ترجمه ترگمان]نیروی گرانش زمین را به زمین می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Jenny let the note fall to the ground.
[ترجمه گوگل]جنی اجازه داد یادداشت روی زمین بیفتد
[ترجمه ترگمان]جنی به زمین افتاد و به زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They feared that the mummy would fall to pieces when they cut it open.
[ترجمه گوگل]آنها می ترسیدند که وقتی مومیایی را باز می کنند، تکه تکه شود
[ترجمه ترگمان]می ترسیدند که مومیایی وقتی آن را باز کنند تکه تکه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Their marriage began to fall to pieces after only a few months.
[ترجمه گوگل]ازدواج آنها تنها پس از چند ماه شروع به فروپاشی کرد
[ترجمه ترگمان]ازدواج آن ها بعد از چند ماه شروع به تکه تکه کردن هم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They've let that lovely old house fall to pieces around them.
[ترجمه گوگل]آنها اجازه داده اند آن خانه قدیمی دوست داشتنی اطرافشان تکه تکه شود
[ترجمه ترگمان]آن ها اجازه داده اند که این خانه قدیمی و دوست داشتنی در اطراف آن ها پراکنده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Temperatures will fall to a minimum of 10 degrees.
[ترجمه گوگل]دمای هوا به حداقل 10 درجه کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]درجه حرارت به حداقل ۱۰ درجه کاهش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The mountains fall to the east to the flat expanse of the plateau.
[ترجمه گوگل]کوه ها به سمت شرق به وسعت هموار فلات می ریزند
[ترجمه ترگمان]کوه ها تا مرزه ای شرقی فلات به سمت شرق سقوط می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

به زمین افتادت
A meteor is a rock from outer space that falls to Earth
شهاب سنگ یک سنگ است که از فضای بیرونی به زمین می افتد
به دست ( نیروهای دشمن ) افتادن
( مسئولیت چیزی ) بر عهده کسی بودن

بپرس