fall prey to

پیشنهاد کاربران

قربانی . . . . . . شدن
در معرض قرار گرفتن
fall prey to ( also be or become prey to )
مغلوب شدن، از پای درآمدن
تحت تاثیر قرار دادن/گرفتن
طعمه/گرفتار/اسیر/شکار. . . . . . شدن/بودن

بپرس