معنی: رخ دادن، اتفاق افتادن، مشاجره داشتنمعانی دیگر: 1- دعوا کردن، مشاجره کردن 2- رویدادن، ناشی شدن 3- (مشق نظامی) از خط خارج شدن، از صف بیرون رفتن، ر دادن، ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد، باران رادیواکتیو، پی آمد، نتیجه، پس آیند، بارش رادیواکتیو، بارش برتابشی، ذرات رادیواکتیو، خردیزه های برتابشی، پسآیند the country is still suffering from the fallouts of that wrong policy کشور هنوز از عواقب آن سیاست غلط رنج میبرد
• (1)تعریف: the fall of radioactive particles, or the particles themselves, that result from a nuclear explosion.
• (2)تعریف: results or a result, sometimes unexpected or unintended. • مشابه: aftermath
- We are waiting the fallout from the recent decline in the stock market.
[ترجمه گوگل] ما منتظر پیامدهای نزولی اخیر در بازار سهام هستیم [ترجمه ترگمان] ما منتظر اثرات رکود اخیر در بازار سهام هستیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. When rogues (or thieves) fall out, honest men come by their own.
[ترجمه زینب سرامد] دیو چو بیرون رود فرشته درآید
|
[ترجمه گوگل]وقتی سرکش ها (یا دزدها) به بیرون می افتند، مردان صادق خودشان می آیند [ترجمه ترگمان]وقتی مردم شریف یا دزد از زمین بیرون می افتند، آدم های درستکار از راه خودشان می آیند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Her baby teeth are starting to fall out.
[ترجمه حدیث] دندانهای کودک شروع به افتادن میکنند
|
[ترجمه اصغر] دندون شیری او در حال افتادن است
|
[ترجمه گوگل]دندان های شیری او شروع به افتادن کرده اند [ترجمه ترگمان] دندان های بچه هاش داره از بین میره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Most married people fall out over money.
[ترجمه Sina] اکثر افراد متاهل بر سر پول مشاجره می کنند و رابطه ی خود را به هم میزنند ( دعوا میکنند و دیگر با یکدیگر صمیمی نیستند )
|
[ترجمه گوگل]اکثر افراد متاهل به خاطر پول دچار مشکل می شوند [ترجمه ترگمان]اکثر افراد متاهل به خاطر پول از زمین می افتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The drugs made her hair fall out.
[ترجمه بهنام] داروها باعث شده اند که موهایش بریزد.
|
[ترجمه گوگل]داروها باعث ریزش موهایش شد [ترجمه ترگمان]داروها باعث شد که موهاش بریزه بیرون [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Mum and I used to fall out a lot.
[ترجمه مهدی] منو مادرم زیاد دعوا می کردیم.
|
[ترجمه گوگل]من و مامان خیلی از هم می افتادیم [ترجمه ترگمان]من و مادرم زیاد از هم جدا می شدیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. "Fall out, men!" shouted the sergeant-major.
[ترجمه گوگل]"بیرون، مردان!" گروهبان فریاد زد [ترجمه ترگمان]! عقب نشینی کنید، مردان گروهبان فریاد زد: سرگرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. In his sleep he let the book fall out of his hand.
[ترجمه گوگل]در خواب اجازه داد کتاب از دستش بیفتد [ترجمه ترگمان]در خواب کتاب را از دستش بیرون کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The chemotherapy made her hair fall out.
[ترجمه تورج] شیمی درمانی باعث ریزش موهایش شد
|
[ترجمه گوگل]شیمی درمانی باعث ریزش موهایش شد [ترجمه ترگمان]شیمی درمانی گیسوانش را بیرون ریخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Some of the men were obliged to fall out from fatigue.
[ترجمه گوگل]برخی از مردان مجبور شدند از خستگی بیفتند [ترجمه ترگمان]بعضی از کارگران مجبور بودند از خستگی هلاک شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I don't like to fall out with my friends.
[ترجمه مسعود] من دوست ندارم با دوستم مشاجره کنم
|
[ترجمه گوگل]من دوست ندارم با دوستانم درگیر شوم [ترجمه ترگمان]دوست ندارم با دوستام بیرون بیفتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I was endlessly letting things fall out of my hands.
[ترجمه گوگل]بی وقفه اجازه می دادم همه چیز از دستم بیفتد [ترجمه ترگمان]من پیوسته اجازه می دادم که همه چیز از دست من خارج شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Do you know how many subscription cards can fall out of a magazine as you thumb through 10 pages?
[ترجمه گوگل]آیا می دانید وقتی ۱۰ صفحه را مرور می کنید، چند کارت اشتراک ممکن است از یک مجله خارج شود؟ [ترجمه ترگمان]آیا می دانید چند کارت اشتراک می توانید از یک مجله به اندازه ۱۰ صفحه استفاده کنید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. They turn red and the tears fall out.
[ترجمه گوگل]قرمز می شوند و اشک ها می ریزند [ترجمه ترگمان]سرخ می شوند و اشک ها سرازیر می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Well, she would fall out of love with him.
[ترجمه گوگل]خوب، او از عشق او می افتد [ترجمه ترگمان] خب، اون عاشقش می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Cancer deaths caused by fallout from weapons testing could rise to 4 million over the next few centuries.
[ترجمه گوگل]مرگ و میر ناشی از سرطان ناشی از آزمایشات اسلحه ممکن است طی چند قرن آینده به 4 میلیون افزایش یابد [ترجمه ترگمان]مرگ های ناشی از آزمایش سلاح منجر به مرگ ۴ میلیون نفر در طول چند قرن آینده خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. They were exposed to radioactive fallout during nuclear weapons tests.
[ترجمه گوگل]آنها در طول آزمایش های تسلیحات هسته ای در معرض امواج رادیواکتیو قرار گرفتند [ترجمه ترگمان]آن ها در حین آزمایش سلاح های هسته ای در معرض ذرات رادیواکتیو قرار گرفتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. The political fallout of the affair cost him his job.
[ترجمه گوگل]پیامدهای سیاسی این ماجرا به قیمت کار او تمام شد [ترجمه ترگمان]پیامدهای سیاسی این ماجرا او را به بهای شغلش تمام کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. Grundy lost his job in the fallout from the incident.
[ترجمه گوگل]گراندی در اثر این حادثه شغل خود را از دست داد [ترجمه ترگمان]Grundy شغلش را از اون حادثه از دست داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. The political fallout of the revelations has been immense.
[ترجمه گوگل]پیامدهای سیاسی افشاگری ها بسیار زیاد بوده است [ترجمه ترگمان]تاثیر سیاسی این آیات بسیار زیاد بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. Nearly 300 employees lost their jobs in the fallout.
[ترجمه گوگل]نزدیک به 300 کارمند در این حادثه شغل خود را از دست دادند [ترجمه ترگمان]نزدیک به ۳۰۰ کارمند شغل خود را در این حادثه از دست دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. The combination of fallout from the Council and disillusionment with the encyclical was more than many priests could bear.
[ترجمه گوگل]ترکیب پیامدهای شورا و سرخوردگی با بخشنامه بیش از آن چیزی بود که بسیاری از کشیشان می توانستند تحمل کنند [ترجمه ترگمان]ترکیب of از شورا و توهم با encyclical بیش از آن چیزی بود که بسیاری از کشیشان می توانستند تحمل کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. The fallout prompted many retailers to caution Wall Street that their fourth-quarter earnings would be lackluster.
[ترجمه گوگل]این افت باعث شد بسیاری از خرده فروشان به وال استریت هشدار دهند که درآمد سه ماهه چهارم آنها ضعیف خواهد بود [ترجمه ترگمان]این مشکلات باعث شد که بسیاری از خرده فروشان به دیوار وال استریت هشدار دهند که درآمده ای چهارم آن ها بی زرق و برق است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. The human and political fallout from the earlier mass departure left Clinton in a no-win situation.
[ترجمه گوگل]پیامدهای انسانی و سیاسی ناشی از خروج دسته جمعی قبلی، کلینتون را در موقعیتی بدون برد قرار داد [ترجمه ترگمان]مشکلات انسانی و سیاسی از عزیمت دسته جمعی قبلی کلینتون را در یک وضعیت بدون برد ترک کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. The political fallout from his misadventure has been compared in the London press to that experienced by Sen.
[ترجمه گوگل]پیامدهای سیاسی ناشی از ماجراجویی او در مطبوعات لندن با آنچه سن سن تجربه کرد مقایسه شده است [ترجمه ترگمان]پیامدهای ناشی از حادثه ناگوار وی در مطبوعات لندن نسبت به آنچه که توسط سناتور تجربه شده است، مقایسه شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. In the fallout, hundreds of investors sued brokerage houses and traders for not warning clients about their investment peril.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، صدها سرمایه گذار از خانه های کارگزاری و معامله گران به دلیل عدم هشدار به مشتریان در مورد خطر سرمایه گذاری خود شکایت کردند [ترجمه ترگمان]در این حادثه، صدها سرمایه گذار از خانه های کارگزاری و تجار شکایت کردند تا به مشتریان در مورد خطر سرمایه گذاری آن ها هشدار ندهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. The current crisis is part of the fallout of that failed summit.
[ترجمه گوگل]بحران کنونی بخشی از پیامدهای آن نشست شکست خورده است [ترجمه ترگمان]بحران کنونی بخشی از ریزش این نشست ناموفق بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. How big a political fallout should we expect?
[ترجمه گوگل]چقدر باید منتظر پیامدهای سیاسی باشیم؟ [ترجمه ترگمان]انتظار چه میزان ریزش سیاسی را داشته باشیم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. It is the fallout of atmospheric tests which ended in 197
[ترجمه گوگل]این نتیجه آزمایشات جوی است که در سال 197 به پایان رسید [ترجمه ترگمان]این نتایج حاصل از آزمایش ها اتمسفری است که در ۱۹۷ سالگی به پایان رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
رخ دادن (فعل)
pass, arise, occur, happen, befall, outcrop, turn up, bechance, fall out
اتفاق افتادن (فعل)
give, chance, occur, happen, befall, betide, hap, fall out, come to pass, come about, tide
مشاجره داشتن (فعل)
fall out
تخصصی
[عمران و معماری] فروریزه [زمین شناسی] فروریزه [کامپیوتر] خرابی مولفه های الکترونیکی که به هنگام کنترل کیفی یک قطعه جدید از تجهیزات به وقوع می پیوندد [زمین شناسی] فروریزش جایگیری و ته نشینی مواد مخصوصی مانند تفرا و هوامیزهای (aerosol) آتشفشانی از زبانه فورانی بدرون سطح زمین [خاک شناسی] فرو ریخته
انگلیسی به انگلیسی
• waste, residue; disperse, scatter; quarrel, disagree descent of radioactive particles from a nuclear explosion; radioactive particles; by-product, result fallout is the radiation that affects an area after a nuclear explosion. you can refer to the unpleasant consequences of an event or action as the fallout from it.
پیشنهاد کاربران
** این عبارت اغلب برای توصیف اختلافاتی که منجر به قطع روابط می شود یا توصیف چیزی که به طور فیزیکی از یک ظرف بیرون می افتد، استفاده می شود. نشان دهنده پایان یک رابطه یا ظهور عواقب است مترادف: Quarrel, argue, drop out ... [مشاهده متن کامل]
متضاد: Reconcile, agree, stay in مثال؛ "They had a big fight and fell out with each other. " "Her hair began to fall out due to stress. " "The contents of the box fell out when it was turned upside down. "
اصطلاح انگلیسی مبنی بر قطع ارتباط و بر هم خوردن رابطه دو فرد بعد از ( یا ناشی از ) مشاجره و بحث و دعوا
بهم خوردن، از یکدیگر جدا شدن مثال: They used to be friends, but they had a falling out. آن ها قبلاً دوستان بودند، اما از هم جدا شدند.
جر و بحث کردن، مشاجره کردن بحث و گفتگو کردن، دلیل آوردن، استدلال کردن. زد و خورد. برخورد. تضاد، کشمکش. ستیزه، کشاکش، نبرد، برخورد، ناسازگاری، تضاد، ناسازگار بودن، مبارزه کردن، تعارض،
argue, clash, come to blows, differ, disagree, fight, quarrel, squabble
fall out – a consequence one does not expect; the unexpected result of something, usually when that result is negative * Jason ended the argument between his siblings, but the fall out was that both siblings were now mad at him.
دعوا و مشاجره کردن اتفاق افتادن، رخ دادن، ذرات رادیواکتیوی که از جو به زمین می ریزد، باران رادیواکتیو، زیست شناسی: فرونشست
تفاوت fall out و fall off در این هست که در fall out شی ای که میفته یا سقوط میکنه در "درون" چیزی قرار داره یا تعبیه شده اما در fall off شی ای که میفته یا سقوط میکنه "روی" چیزی قرار داره. مثال از fall out سقوط کولر از یه خونه توی طبقه سومه و مثال fall off افتادن کلاه از روی سر.
We shall fall out کلاهمون تو هم میره ها!
اهنگ let it be me Until the clouds fall out of the sky
یکی از معنی هاش، قهر کردن است.
Argue with sb and stop being friendly with them. Amy falls out with pete.
[دندان] افتادن [مو] ریختن [در یک رابطه] جر و بحث کردن [سرباز] توی صف نبودن، از صف یا خط بیرون زدن
دقت کنید یکی سرهم نوشته شده یکی جدا fall out phrasal verb of fall 1. ( of the hair, teeth, etc. ) become detached and drop out. "the chemotherapy made my hair fall out" 2. have an argument. ... [مشاهده متن کامل]
"he had fallen out with his family" fall�out /ˈf�lˌout/ Learn to pronounce noun 1. radioactive particles that are carried into the atmosphere after a nuclear explosion or accident and gradually fall back as dust or in precipitation. "a fallout shelter" 2. the adverse side effects or results of a situation. "almost as dramatic as the financial scale of the mess is the growing political fallout"
[آمار] پرت افتادن داده، خارج افتادن داده از خط برازش!!!
فروپاشی رکود ریزش برافتادن
fall outside ( something ) To not be included in some category, range, or scope = خارج از محدودۀ . . . قرار داشتن، بیرون از حوزۀ . . . بودن I'm sorry, but I can't speak on the matter—it falls outside my jurisdiction as a judge. ... [مشاهده متن کامل]
متأسفم ، اما نمی توانم در این مورد صحبت کنم - این امر خارج از صلاحیت قانونی من به عنوان قاضی است.
دعوا کردن قهر کردن مشاجره کردن
quarrel, argue قطع رابطه کردن، مشاجره کردن، دعوا کردن
fallout نتیجه، پیامد
از داخل چیزی افتادن
The money must have fallen out of my pocket. پول باید قطعا از داخل جیبم بیرون افتاده باشه
از دیدن همه قسمت های یک فیلم عقب افتادن.
افتادن از جایی
بارش ذرات رادیواکتیو به زمانی گفته میشه که پس از انفجار اتمی ، ذرات معلق در هوا که به رادیواکتیو آلوده هستن شروع به پایین اومدن میکنن و اصطلاحا بارون رادیواکتیو صورت میگیره
پایین آمدن و افتادن
نتیجه ای غیر منتظره
1 - any negative result or side effect of an action or a situation any adverse and unwanted secondary effect the political and economic fallout ot a continued pandemic They didn’t tell me because I would be too worried about the fallout to enjoy the party ... [مشاهده متن کامل]
2 - radioactive particles which fall from the sky after a nuclear blast
Fall out with: قهر کردن و به هم زدن با کسی.
افتادن
فرو ریختن
بهم زدن رابطه
عواقب منفی
argue=fall out
عواقب ونتایج
There is a difference between fall out and fall out with somebody. Fall out means to bocome unattached but fall out with somebody means argue with somebody and stop being friendly with them
Fall out with somebody means to end a friendship usually with argument or stop being friend with someone. But Fall out means to become unattached about teeth, hair and so on.
to topple out of something
اختلاف پیدا کردن
در رابطه با مو و دندان ، یعنی شل شدن دندان از ریشه و افتادن ، یا ضعیف شدن مو از ریشه و ریختن برای مثال drugs for treating and curing cancer made his hair started to fall out . دارو های مورد استفاده برای درمان سرطان ، باعث شد که موهایش شروع به ریزش کند. ... [مشاهده متن کامل]
babies'teeth especially two top front teeth start to fall out at the age of six. دندان های بچه ها علی الخصوص دو دندان قسمت جلو و در بالا در سن شش سالگی شروع به ریختن می کند.
انقراض
ریزش ، اُفت ، فرو افت
از عشق خود با بحث و جدل جدا شدن کسی که باهاش go out کرده بودیم
have an argument with some body
نتیجه - پیامد - عاقبت
بیرون افتادن
از چیزی جدا شدن و سپس افتادن. بعنوان مثال: His teeth are starting to fall out.