fall into a fit


معنی: غش کردن

مترادف ها

غش کردن (فعل)
faint, swoon, collapse, syncopate, fall into a fit

پیشنهاد کاربران

غش کردن
بیهوش شدن و از حال رفتن ( بخاطر ترس و شوک و. . . )

بپرس