تبعیت کردن از قوانین، انتظارات یا استانداردهای تعیین شده توسط کسی که در مقام قدرت است؛ اطاعت کردن یا هماهنگی با یک شیوه فکری یا رفتاری خاص.
... [مشاهده متن کامل]
نمادی از اطاعت و هماهنگی که نشان دهنده این است که کسی به نُرم ها یا دستورات تعیین شده پایبند است.
مترادف؛
مثال؛
بله قربان گو بودن
زیر بار رفتن
https://fa. wikipedia. org/wiki/زیر_بار_رفتن
https://fa. wikipedia. org/wiki/زیر_بار_رفتن
زیر بار رفتن
https://fa. wikipedia. org/wiki/زیر_بار_رفتن
https://fa. wikipedia. org/wiki/زیر_بار_رفتن
با بقیه همراه شد
همرنگ جماعت شدن، مانند بقیه رفتار کردن
سر به راه شدن
I'm gonna fall in line
می خوام سر به را بشم.
می خوام سر به را بشم.
اقرار کردن