faithless

/ˈfeɪθlɪs//ˈfeɪθlɪs/

معنی: بی وفا، بی ایمان، گول زن
معانی دیگر: عهدشکن، خائن، نابکار، غیرقابل اعتماد، اوستام ناپذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: faithlessly (adv.), faithlessness (n.)
(1) تعریف: failing in one's duties or responsibilities.
متضاد: faithful
مشابه: unfaithful

(2) تعریف: untrue to promises or vows.
متضاد: faithful
مشابه: unfaithful

(3) تعریف: lacking religious faith or conviction.
مشابه: agnostic

جمله های نمونه

1. a faithless spouse
همسر خیانتکار

2. What if he was faithless to his friends and to his wife?
[ترجمه گوگل]اگر نسبت به دوستان و همسرش بی ایمان بود چه؟
[ترجمه ترگمان]اگر او به دوستانش و همسرش خیانت می کرد چه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She decided to divorce her increasingly faithless and unreliable husband.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت از شوهر بی ایمان و غیرقابل اعتماد خود طلاق بگیرد
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفت که او را به شوهر خائن و خائن طلاق دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Nearly 30 years on, Faithless testifies to the awesome fertility of his oeuvre.
[ترجمه گوگل]نزدیک به 30 سال بعد، Faithless به باروری شگفت انگیز آثار خود شهادت می دهد
[ترجمه ترگمان]نزدیک به ۳۰ سال، Faithless بر باروری شگفت انگیز آثار خود شهادت می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The despairing, faithless, gaping, horrified wife looked down at her lover, and knew that he was dead.
[ترجمه گوگل]زن مأیوس، بی ایمان، گشاد و وحشت زده به معشوقش نگاه کرد و فهمید که او مرده است
[ترجمه ترگمان]زن نومید و نومید و مبهوت به معشوق خود نگریست و دانست که او مرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Were all men faithless, driven only by their own needs?
[ترجمه گوگل]آیا همه انسانها بی ایمان بودند و فقط نیازهای خود را هدایت می کردند؟
[ترجمه ترگمان]آیا همه مردان بی وفا هستند که فقط به نیازهای خود driven؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Faithless is the result of a close collaboration between Ullmann and her scriptwriter, who is none other than Ingmar Bergman.
[ترجمه گوگل]Faithless حاصل همکاری نزدیک اولمان و فیلمنامه نویسش است که کسی جز اینگمار برگمان نیست
[ترجمه ترگمان]Faithless نتیجه هم کاری نزدیک بین Ullmann و نمایشنامه نویس او، که جز Ingmar Bergman نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The faithless tutor entertained him with sentimental conversations in place of lectures on algebra and Greek.
[ترجمه گوگل]معلم بی ایمان به جای سخنرانی در مورد جبر و یونانی او را با گفتگوهای احساسی سرگرم کرد
[ترجمه ترگمان]معلم بی وفا او را با گفتگوهای احساساتی به جای سخنرانی درباره جبر و ادبیات یونانی سرگرم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I look on the faithless with loathing, for they do not obey your word.
[ترجمه گوگل]من به کافران با نفرت می نگرم، زیرا آنها از کلام تو اطاعت نمی کنند
[ترجمه ترگمان]من با نفرت به بی وفایی او نگاه می کنم، زیرا از حرف شما اطاعت نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The story of the faithless son left a deep impression on my mot her.
[ترجمه گوگل]داستان پسر بی ایمان تأثیر عمیقی بر روح من گذاشت
[ترجمه ترگمان]داستان پسر faithless اثر عمیقی بر او گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Feeling so faithless, lost under the surface.
[ترجمه گوگل]احساس بی ایمانی، گم شدن در زیر سطح
[ترجمه ترگمان]احساس بی وفایی و بی وفایی را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What if he was faithless to his friends and to his wives?
[ترجمه گوگل]اگر نسبت به دوستان و همسرانش بی ایمان بود چه؟
[ترجمه ترگمان]اگر او به دوستانش و همسرانشان خیانت می کرد چه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Like their fathers they were disloyal and faithless, as unreliable as a faulty bow.
[ترجمه گوگل]آنها مانند پدرانشان بی وفا و بی ایمان بودند، به اندازه یک کمان معیوب غیر قابل اعتماد
[ترجمه ترگمان]آن ها هم مانند پدرشان بی وفا و بی وفا بودند، به همان اندازه که تیر معیوب قابل اطمینانی نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The faithless Soulscar must be destroyed.
[ترجمه گوگل]Soulscar بی ایمان باید نابود شود
[ترجمه ترگمان]The بی وفا را باید نابود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی وفا (صفت)
fickle, variable, recreant, disloyal, unfaithful, faithless, untrue, fair-weather, inconstant

بی ایمان (صفت)
unfaithful, faithless, infidel, unbelieving, unbeliever

گول زن (صفت)
fraudulent, faithless

انگلیسی به انگلیسی

• lacking faith; unbelieving; unreliable; disloyal, unfaithful
a faithless person is disloyal or dishonest.

پیشنهاد کاربران

۱. بی وفا ۲. بی ایمان ۳. پیمان شکن ۴. غیر قابل اعتماد
مثال:
The faithless from among the People of the book and the polytheists were not set apart ( from the community of the faithful ) until the proof had come to them.
...
[مشاهده متن کامل]

بی ایمان ها از میان اهل کتاب و مشرکین از جامعه مومنین جدا نشدند تا وقتی که دلایل برای آنها آمد.
�لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَالْمُشْرِکِینَ مُنْفَکِّینَ حَتَّی تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ�

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : faith / faithfulness / faithlessness
✅️ صفت ( adjective ) : faithful / faithless
✅️ قید ( adverb ) : faithfully / faithlessly
Then your lord signaled to the angels
I'm indeed with you so steady the faithful I will cast terror into the hearts of the faithless . So strike their necks and strike their every limb joint
آنگاه پرودگار به فرشتگان اعلام کرد یا وحی کردمن باشماییم پس مومنان رو ثابت قدم بگذارید که من ترس رو به دل کافران می اندازم پس گردن آنها رو قطع کنید و همچنین دست و پاشون هم قطع کنید
...
[مشاهده متن کامل]

Faithful با ایمان یا مومن
سوره انفاق آیه ۱۲
التماس تفکر

بی حاصل

بپرس